خدارا وکیل خود بدان
-
از کاسبی پرسیدند:چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟گفت:آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند چگونه فرشته روزیش مرا گم می کند؟
نقل است که روزی معاویه برای نماز در مسجد آماده می شد.به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت.عموعاص که در نزدیکی او ایستاده بود،در گوشش نجوا کرد که:بی دلیل مغرور نشو!اینها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی آمدند وعلی را انتخاب میکردند.معاویه بر افروخت.عمرو عاص قول داد که حماقت نمازگزاران را ثابت کند.پس از نماز بر منبر رفت و در پایان سخنرانی گفت :از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود را به نوک بینی اش برساند،خدا بهشت را بر او واجب می نمایاندوبلافاصله مشاهده کرد که همه تلاش می کنند نوک زبانشان را به نوک بینی شان برسانند تا ببینند بهشتی اند یا جهنمی؟
عمروعاص خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به معاویه نشان دهد ،دید معاویه عبایش را بر سر کشیده ودارد خود را آزمایش میکندوسعی می کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشوداز منبر پایین آمد ودر گوش معاویه نجوا کرد:این جماعت احمق خلیفه ی احمقی چون تو می خواهند.علی برای این جماعت حیف است.
ماجراي مسلمان شدن گروه ژاپني بخاطر “انجیر و زیتون”
“طه ابراهیم” همه اطلاعاتی را که از قرآن کریم جمع آوری کرده بود را برای گروه تحقیقاتی ژاپنی فرستاد. این گروه هم پس از اطمینان يافتن از اين اطلاعات، به دين مبين گرويدند.
به گزارش شيعه آنلاين، اعضاي يک گروه تحقیقاتی ژاپنی پس از اینکه دریافتند قرآن کریم ۱۴۲۸ سال قبل، نتیجه پژوهش آنها را بیان کرده، به دين مبين اسلام گرويدند.
داستان مسلمان شدن اين گروه ژاپني، از جستجوى ماده «میثالویندز» که یک ماده پروتئینی است، آغاز شد. اين ماده در مخ انسان و حیوانات به میزان بسیار کمی ترشح می شود و این ترشحات پر از گوگرد است که به راحتی می توان با روی، آهن و فسفر مخلوط گردد.
این ماده برای بدن انسان، ماده اي بسیار مهم به حساب مي آيد و موجب کاهش نسبی “کولسترول” در بدن انسان می شود و همچنین براى “تقویت قلب” و “تنظیم تنفّس” مفید است.
ترشح این ماده از مخ انسان بعد از سن ۱۵ سالگی تا سن ۳۵ سالگی افزایش می یابد و بعد از این سن تا ۶۰ سالگی ترشح آن کم می گردد. بنابراین، این ماده در انسان به راحتی قابل دستیابی نيست.
در حیوانات نیز نسبتا این ماده بسیار کم است. از این رو گروهی از دانشمندان ژاپنی اقدام به جستجوی این ماده که باعث از بین رفتن عوارض پیری می شود در میان گیاهان کردند، و تنها این ماده را در دو گیاه پیدا کردند: انجیر و زیتون که در قرآن نيز با نام “التین و الزیتون” بيان شده است.
پس از نتیجه گیری که استفاده تنها از “انجیر” یا “زیتون” فایده مورد نظر را برای سلامتی انسان ندارد، پس باید آن دو را با هم مخلوط کرد، اين پژوهشگران ژاپني نیز بهترین میزان را برای بهترین تأثیر یک “انجیر” و هفت “زیتون” یافتند.
سپس يک پزشک عربستاني که “طه ابراهیم خلیفه” نام دارد، شروع به جستجو کردن در مورد این دو کلمه “انجیر” و “زیتون” در قرآن کریم کرد و فهمید که کلمه “انجیر” یک بار در قرآن کریم ذکر شده و زیتون ۶ بار به صورت صریح و یک بار به صورت ضمنی در سوره مؤمنون به آن اشاره شده، آنجا که خداوند متعال می فرمایند: «وشجرة تخرج من طور سیناء تنبت بالدهن وصبغ للآکلین».
“طه ابراهیم” همه اطلاعاتی را که از قرآن کریم جمع آوری کرده بود را برای گروه تحقیقاتی ژاپنی فرستاد. این گروه هم پس از اطمینان يافتن از اين اطلاعات، به دين مبين گرويدند.
ما روایات زیادی داریم که می فرمایند قرآن به سه قسمت تقسیم می شود 1. مدح ما اهل بیت 2. ذم دشمنان اهل بیت 3. بیان احکام شرع
در مورد این روایت باید عرض کنم هیچ تعجبی نداره که مطالب قرآن مجید در روایات به این سه دسته تقسیم شدن.
یک مقدمه و نتیجه گیری
من چند روایت رو فقط ذکر میکنم شما دقت کنید تا جمع بندی خوبی براتون حاصل بشه
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیث دار
علی با حق است و حق با علی و هرکجا علی برود حق با او می رود !!!!!!!
در روایتی از امام صادق علیه السلام داریم که فرمودند : «نحن اصل کل خیر و عدونا اصل کل شر »
ما ریشه تمام خوبیها و دشمنان ما ریشه و اصل و جرثومه ی تمام بدیهاست .
و به دو نفر از اصحابشون فرمودند: شَرِّقا و غَرِّبا لن تجدا علما صحیحا الا خرج من هذا البیت
به شرق بروید و به غرب بروید هیچ گاه علم صحیحی نمی یابید مگر اینکه از این خانه(اهل بیت) خارج شده باشد.
با توجه به این روایات عرض میکنیم هر وقت کسی کار فوق العاده ای بکنه یا دستگاه عجیبی کشف کنه اختراع کنه و شما اون کار ، دستگاه رو تعریف کنید و با تعجب ازش یاد کنید در واقع سازنده و مخترع و مکتشف اون رو تعریف و تمجید کردید.
حالا در مورد تمام امور خیر و هر چیزی که به نیکی یاد میشه صحبت بشه در واقع از خدا و نمایندگان خدا صحبت شده و تعریف و تمجید از پروردگار و نمایمدگان او شده .(الحمدلله رب العالمین یعنی تمام حمد ها برای خداست حتی حمدی که برای اشخاص و به خاططر اونهاو کار های اونهاست)
بنابر این اگر ما تمام قرآن را به سه قسمت تقسیم کنیم چیز عجیبی نیست .
اما در مورد سید الشهداء
صفحه دوم قرآن و آیه دوم می خونیم : ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین
پس قرآن خود را هدی معرفی می کند.
حال به روایت منقول از پیامبر اکرم که مورد اتفاق اهل سنت و شیعه هست نگاه می اندازیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة
همانا حسین مصباح الهدی است
قران هدی و سید الشهداء چراغ آن است.
برای توضیح مثالی عرض می کنم:
فرض کنید شما در جاده هستید و می خواهید به طرف شهر یا روستایی بروید .این رفتن باید از طریق جاده باشه . قرآن دقیقا به مثال این جاده می مونه که شما رو به مقصد می رسونه هر کس از بیراهه بره به مقصد نمی رسه . هرکس از قرآن جدابشه هم به جایی نمی رسه و مقصد که لقاء الهی و کمال انسانی است از او فوت خواهد شد.
خب حال من از شما می پرسم آیا در ضلمات شب شما اگر هیچ گونه نور و روشنایی نداشته باشید می توانید در این جاده قدم از قدم برداریدمسلما نه مخصوصا اگر جاده روستایی باشه.
دنیا مثال همون شب ظلمانی ظلمت محض است و قرآن مثال اون جاده. جاده هیچ مشکلی نداره ولی مشکل از دید ماهست که ناقص و کم سو و دید محدود داره .
بنابر این جاده ای به این تاریکی نیازبه چراغ داره وبه خاطر همین پیامبر فرمود ان الحسین مصباح الهدی .
اگر در آیه دقت نموده باشید : هدی للمتقین قرآن مایه هدایت برای متقین است .اما این که غیر متقین نمی تونن از قرآن استفاده کنند به خاطر اینه که قرآن نور هست و تقوا انسان رو نورانی می کنه و از ظلمات دنیا خارج می کنه الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور. گناه ظلمت است دنیا ظلمت است ظلمت و نور سنخیتی نداره به خاطر همین کسی که همواره در ظلمت است نمی تواند از نور استفاده کند .تقوا انسان رو نجات داده و به طرف نور (قرآن ) می برد.
همونطور که تقوا نجات دهنده انسان است پیامبر همین نقش رو برای امام حسین اثبات می کند ان الاحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة .
امام حسین سفینة النجات است .وجالب اینکه روایت داریم کلنا سفن النجاة و سفینة الحسین اوسع و اسرع
همه ی ما سفینه نجاتیم و سفینه و کشتی نجات امام حسین علیه السلام هم وسیعتر است هم سریعتر.
مؤیدات این مطالب
در زیارت نامه امام حسین اولین چیزی که بعد از سلام به ایشان عرض میکنیم این است : اشهد انک قد اقمت الصلاة و آتیت الزکوة (شهادت میدهم که تو نماز را اقامه کردی و زکات را پرداختی )
و آیه ی 3سووره بقره می فرماید الدین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و مما رزقناهم ینفقون
به نظر من بقیه سوره هم مدح اصحاب سید الشهداست .
چون سیدالشهدا در روز عاشورا به اصحاب خودشون نحوه شهادت و مقامشون رو در بهشت نشان دادند.
آیه قران می فرماید الذین یؤمنون بالغیب و بالآخرة هم یوقنون
بعد از این هم می فرماید اولئک علی هدی من ربهم کسی که دنبال مصباح الهدی برود این کارها را انجام دهد علی هدی است یعنی طبق قرآن عمل کرده است . و اولئک هم المفلحون که در روایت داریم
یا علی انت و شیعتک هم الفائزون -یاعلی انت و شیعتک هم المفلحون
“برگرفته از وبلاگ حقیقت ناب نوشته استاد حسن رحیمی”
روی دستش “پسرش “رفت ولی “قولش نه“
نیزه ها تا”جگرش “رفت ولی “قولش نه“
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای نعش “قمرش ” رفت ولی “قولش نه“
شیر مردی که در آن واقعه “هفتاد دوبار“
دست غم بر” کمرش ” رفت ولی “قولش نه“
هر کجا می نگری نام”حسین است حسین“
ای دمش گرم “سرش“رفت ولی “قولش نه“
درست است که فکر گناه تاجایی که مقدمه برای گناه نباشد، گناه محسوب نمی شود و در پرونده اعمال انسان به عنوان گناه ثبت نمیشود؛ ولی فکر گناه، اثر وضعی دارد. این اثرات نسبت به میزان ایمان فرد در وجود او قلب او زندگی او و آینده اش تأثیرات متفاوتی مانند سوء سریره، استرس، بلاء ،فقر و ….خواهد گذاشت .
نمونه ای از اثرات وضعی فکر گناه :
یکی از کانون هایی که در وجود انسان سرچشمه کارها است تفکر و اندیشه است. فکر سالم محصول و بازده سالم و پاک دارد و فکر آلوده بازده ناسالم و آلوده خواهد داشت.
امیرمؤمنان علی علیه السّلام می فرماید:
«مَن کَثُر فِکرهُ فِی المَعاصی دَعَته اِلَیها؛ کسی که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق می دهد.»۱
و حضرت عیسی علیه السّلام ضمن گفتار به حواریون فرمود:
«و من به شما امر می کنم که روح خود را به زنا خبر ندهید (فکر زنا نکنید) تا چه رسد به اینکه زنا کنید زیرا کسی که روح و فکرش را به زنا خبر دهد مانند کسی است که در اطاق رنگینی آتش روشن کند. دود آتش نقشه های رنگین آن اطاق را کثیف می کند گرچه خانه را نسوزاند.»۲
یعنی فکر گناه کانون تصمیم گیری وجود انسان را آلوده می نماید و چنین کانونی به تاریکی گناه نزدیک تر است تا به سفیدی اطاعت خدا.
بهترین راه برای رها شدن از فکر گناه و در کل افکار بد در این جمله خلاصه می شود که «النفس اذا لم تشغلها شغلتک » یعنی اگر تو نفس را مشغول نکنی(با کارهای خوب و تفریحات خدایی) او تو را مشغول میکند.
(برگرقته از وبلاگ “حقیقت ناب “نوشنه استاد حسن رحیمی)
منبع:
۱. فهرست غرر، (ذنب).
۲. بحار، ج۱۴، ص۳۳۱؛ سفینة البحار، ج۱، ص۵۶۰
یکی تعریف می کرد: توی آسانسور واساده بودم یه دختر خانوم هم سوار شد
اول ساکت بود بعد گفت: چطوری؟
گفتم: الحمدلله ….
یه نگاهی به من کرد و هندزفری شو جابجا کرد
وای خدای من! معلوم شد داشت با تلفن حرف می زد
هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم:
الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله …. بالاخره این روز روزگار نباس کم آورد.
مطابق گاهشماری رومی کانون اول تقریبا مصادف با دی ماه شمسی است که امام رضا(ع) بر اساس این تقویم سفارشهایی را برای تعذیه صحیح مخصوص هر ماه متذکر شده اند. در این باره امام رضا(ع) در رساله ذهبیه بر خلاف شیوه رایج که پرداختن به خصوصیات هر فصل است به خصوصیات هر ماه و تدبیر هر یک از ماهها می پردازند و بعد از آن بحث نوشیدنی مخصوص را پیش می کشند و روش تهیه آن را توضیح می دهند و خواص آن را می شمارند که ما در یادداشتی جداگانه آن را آوردیم. امام رضا(ع) در توصیه های پزشکی خود در مورد راههای حفظ سلامتی در ماه اول زمستان می فرمایند: کانون الأول: واحد ثلاثون یوماً تقوی فیه العواصف و یشتد فیه البرد، و ینفع فیه کل ما ذکر فی (تشرین الثانی) و یحذر فیه من أکل الطعام البارد، ویتقی فیه الحجامة و الفصد و یستعمل فیه الأغذیة الحارة بالقوة و الفعل . از این رو مطابق این سفارشات باید از طعام با طبیعت سرد پرهیز کرده، غذاهای با طبیعت و درجه حرارت گرم مصرف نماییم، از حجامت و فصد اجتناب کنیم، آب در شب نخوریم، جرعه*ای آب گرم هر روز اول صبح بنوشیم و خوردن از سبزی (بقول)، کرفس، نعناع و تره تیزک(شاهی) هم پرهیز کنیم. (1)
مطابق آموز های امام رضا (ع) به لحاظ فصول سال بهترین اوقات حجامت بجز حزیران، زمانی است که هوا معتدل باشد، یعنی در چهل روز نخست بهار و چهل روز آغاز پاییز و در فصل زمستان (خصوصاً دی ماه) و فصل تابستان (بجز 14 حزیران که ذکر شد) حجامت اثر اندکی خواهد داشت.
با شروع فصل زمستان سرماخوردگی و زکام به اوج می رسد. امام رضا(ع) برای پیشگیری از این بیماری در فصل زمستان می فرمایند: مَن أرادَ دَفَعَ الزُّکامِ فِی الشِّتاءِ أجمَعَ ، فَلیَأکُل کُلَّ یَومٍ ثَلاثَ لُقَمِ شَهدٍ ؛ هر کس مىخواهد در همه زمستان از زکام ایمن بماند ، هر روز ، سه لقمه عسل با موم آن بخورد.(2)
یکی از مواد غذایی مناسب برای این ماه گردو است. امام رضا (ع) فرمودند: خوردن گردو در تابستان سبب گرمی و حرارت جسم می شود و موجب پیدایش کورک و دمل و جوشهای چرکین در بدن می گردد اما مصرف آن در زمستان کلیه ها را گرم نگه می دارد و سردی و برودت را از بدن دفع می کند.
امام رضا (ع) همچنین در توصیه ای دیگر می فرمایند: در فصل زمستان غفلتا از اطاق گرم به هوای سرد و آزاد قدم نگذارید و برای رهایی از مشکلات سرماخوردگی در ماههای سرد فرمودند: گل نرگس ببویید، بوییدن این گل را به طور دائم انجام دهید تا از شرّ سرما خوردگی در امان بمانید. همچنین استشمام سیاه دانه آدمی را از سرما خوردگی ایمن می دارد .(3)
مطابق آموزه های امام رضا (ع) در فصل زمستان استحمام در هر بامداد خوب است و مصرف ماهی تازه و شیر و ورزش توصیه شده و برای رهایی از سردرد فرمودند : خوردن ماهی تازه را فراموش نکنید هرکس از درد شقیقه و شکم درد می ترسد نباید در زمستان و تابستان خوردن ماهی تازه را به تاخیر اندازد.(4)
پی نوشت ها:
1. الطریق الى خراسان ، کمال السید ،ج1 ، ص391
2. بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 324
3. طبّ الإمام الرضا علیه*السلام، صفحه 37 وص 38
4. بحار الأنوار، جلد 62 ، صفحه 324
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می*رفت و برمی*گشت، با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود، دختر بچه طبق معمول همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت طوفان و رعد و برق شدیدی گرفت.
مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیلش به دنبال دخترش برود، با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد، اواسط راه ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده می*شد، او می*ایستاد، به آسمان نگاه می*کرد و لبخند می*زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می*شد.
زمانی که مادر اتومبیل خود را کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار می*کنی؟ چرا همین*طور بین راه می*ایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی می*کنم صورتم قشنگ به نظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می*گیرد!
یادمان باشد هنگام رویارویی با طوفان*های زندگی، خدا کنارمان است؛ پس لبخند را فراموش نکنیم!
کرامت انسانی زن، در سایه عفاف او تامین میشود. حجاب نیز یکی از احکام دینی است که برای حفظ و پاکدامنی زن و نیز حفظ جامعه از آلودگیهای اخلاقی تشریع شده است. نهضت عاشورا برای احیای ارزشهای دینی بود. در سایه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را یافت و امام حسین علیهالسلام و زینب کبری و دودمان رسالت، چه با سخنانشان، چه با نحوه عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند. برای زنان، زینب کبری و خاندان امام حسین علیهالسلام الگوی حجاب و عفاف است. اینان در عین مشارکت در حماسه عظیم و ادای رسالت حساس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اسوه همگان شدند.
حسین بن علی علیهماالسلام به خواهران خویش و به دخترش، فاطمه، توصیه فرمود که اگر من کشته شوم، گریبان چاک نزنید، صورت مخراشید و سخنان ناروا و نکوهیده مگویید. (1) اینگونه حالات، در شان خاندان قهرمان آن حضرت نبود، به خصوص که چشم دشمن ناظر صحنهها و رفتار آنان بود.
در آخرین لحظات، وقتی آن حضرت صدای گریه بلند دخترانش را شنید برادرش عباس و پسرش علی اکبر را فرستاد که آنان را به صبوری و مراعات آرامش دعوت کنند. (2)
رفتار توام با عفاف و رعایت حجاب همسران و دختران شهدای کربلا و حضرت زینب، نمونه عملی متانت بانوی اسلام بود. امام سجاد علیهالسلام نیز تا میتوانست، مراقب حفظ شوون آن بانوان بود. در کوفه به ابن زیاد گفت: مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست، اگر اهل تقوایی! (3)
به نقل شیخ مفید: پس از کشته شدن امام حسین علیهالسلام وقتی گذر عمر سعد نزد زنان و دختران امام شهدا افتاد، زنان بر سر او فریاد زدند و گریستند و از او خواستند که آنچه را از آنان غارت شده به آنان باز گردانند، تا به وسیله آنان خود را بپوشانند. (4)
به نقل سید بن طاووس، شب عاشورا امام حسین علیهالسلام در گفت و گو با خانوادهاش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتنداری توصیه کرد. (5) روز عاشورا وقتی زینب کبری، بیطاقت شد و به صورت خود زد، امام به او فرمود: آرام باش، زبان شماتت این گروه را نسبت به ما دراز مکن. (6)
در حادثه حمله دشمن به خیمهها و غارت آنچه آنجا بود، زنی از بنی بکر بن وائل از بانوان حرم دفاع کرد و خطاب کرد که: ای آل بکر بن وائل! آیا دختران پیامبر را غارت میکنند و جامههایشان را میبرند و شما مینگرید؟ (7)
دختران و خواهران امام، مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهلبیت پیامبر تا آنجا که میشود، حفظ و رعایت شوم. ام کلثوم به مامور بردن اسیران گفت: وقتی ما را وارد شهر دمشق میکنید از دری وارد کنید که تماشاچی کمتری داشته باشد. و از آنان درخواست کرد که سرهای شهدا را از میان کجاوههای اهلبیت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسول الله را تماشا نکنند و گفت: از بس که مردم ما را در این حال تماشا کردند، خوار شدیم.! (8)
از اعتراضهای شدید حضرت زینب علیهاالسلام به یزید، این بود که: ای یزید! آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرمسرا پوشیده نگاه داشتهای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر میگردانی، حجاب آنها را هتک کرده، چهرههایشان را در معرض دید همگان قرار دادهای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه میکنند؟! (9)
هدف از نقل این نمونهها نشان دادن این نکته است که هم خاندان امام حسین علیهالسلام، نسبت به حجاب و عفاف خویش مواظبت داشتند، و هم از رفتار دشمن در این که حریم حرمت عترت پیامبر را نگاه داشته و آنان را در معرض تماشای مردم قرار داده بودند، به شدت انتقاد میکردند.
با آن که زیردست دشمن بودند و داغدار و مصیبتزده از منزلی به منزلی و از شهری به شهری و از درباری به درباری آنان را میبردند، با نهایت دقت، نسبت به حفظ شان و مرتبه یک زن پاکدامن و متعهد مراقبت داشتند و در همان حال نیز سخنرانیهای افشارگرانه و انجام رسالت و تبیین و دفاع از اهداف شهدا باز نمیماندند. حرکت اجتماعی سیاسی، در عین مراعات حجاب و عفاف. و این درسی برای بانوان در همه دورانها و همه شرایط است.
پينوشتها:
1- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 406.
2- وقعة الطف، ص 206.
3- تاریخ طبری، ج 4، ص 350.
4- ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 113.
5- الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 142.
6- الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 151.
7- همان، ص 181.
8- همان، ص 142.
9- همان، ص 218.
زيارت امام هادي(علیه السلام) در عيد غدير، نياز جامعه امروزي است
حجت الاسلام «محمد مهدي زارعي گلپايگاني» زيارت امام هادي(ع) در روز عيد غدير را بيعت دوباره شيعيان با حضرت علي(ع) دانست و گفت: اين زيارت سرشار از معارف قرآني مربوط به امامت و ولايت است.
وي كه به مناسبت سالروز ميلاد امام هادي(ع) با خبرنگار فرهنگي ايرنا گفت و گو مي كرد؛ اظهار داشت: همانگونه كه مسلمانان صدر اسلام در هجدهم ذيحجه با حضرت علي (ع) بيعت كردند؛ با خواندن اين زيارت كه در آن ۴۳ آيه از قرآن به صورت نقل مستقيم و برخي آيات نيز با اشاره بيان شده؛ جايگاه امامت آن حضرت به خوبي تبيين شده است.
استاد حوزه علميه اصفهان گفت: امام علي النقي(ع) درسالي كه به دستور معتصم به سامرا فراخوانده شد؛ در روز عيد غدير حرم مطهر اميرالمومنين(ع) را در نجف با عباراتي زيارت كرد كه مزين به آيات قرآن در ارتباط با ولايت و بيان مقام و فضيلت هاي آن حضرت است.
وي با بيان برخي از فرازهاي اين زيارت گفت: امام هادي(ع) از حضرت علي (ع) به عنوان بارزترين نمونه و بهترين شاهد آيات ياد كرده و در برخي از آيات نيز به صورت تفسيري به مقام امامت اشاره مي كند.
زارعي افزود: از آنجا كه زائر مشتاق و شيفته امام معصوم با حال عاشقانه با امام خود نجوا مي كند؛ ديگر مجالي براي بحث و استدلال وجود ندارد اما فرازهاي زيارت امام هادي(ع) در اين زيارت به گونه اي است كه انسان با خواندن آن بدون اين كه از حال و شور معنوي زيارت كاسته شود؛ به مسائل عميق اعتقادي و معارف الهي دست مي يابد.
وي معارف بيان شده از سوي امام دهم (ع) در زيارت روز عيد غدير را به سه بخش تقسيم كرد و گفت: در اين زيارت امام هادي (ع) ضمن ترسيم جايگاه ولايت به اثبات امامت اميرمومنان(ع) پرداخته و در پايان نيز به نقش منافقان و خيانت هاي آنان اشاره مي كنند.
وي همچنين گفت: سير تاريخي بيان شده در اين زيارت تركيبي بسيار عجيب و تاثيرگذار در خواننده ايجاد مي كند و بدون اينكه از فضاي عاشقانه زيارت فاصله بگيرد؛ به تبيين جايگاه امام علي(ع) مي پردازد.
اين پژوهشگر مذهبي با بيان اينكه در زيارت امام هادي (ع) فرهنگ امامت جايگاه ويژه اي دارد؛ درباره تفاوت فرهنگ امامت و خلافت گفت: در خلافت به دنبال كسي مي گرديم كه در امور سياسي جامعه جانشين پيامبر(ص) شود و لذا تصور اين كه خليفه بايد معصوم باشد يا از علم ويژه الهي برخوردار باشد؛ جايگاهي ندارد و به همين دليل در خلافت به حداقل ها اكتفا مي شود.
وي افزود: بر اساس فرهنگ امامت، امام جريان اتصال يك انسان الهي با خداست و در اين زيارت علاوه بر بيان شخصيت اميرمومنان(ع) به عنوان يك انسان ممتاز، فضيلت و مقام آن حضرت نيز از اين منظر ديده شده و عبارت هاي «امين خدا»، «سفير الهي»، «صراط مستقيم» و «حجت خدا» نيز از نمونه هاي آن است.
زارعي همچنين گفت: بسياري از فرازهاي زيارت امام هادي(ع) به موضوع امامت حضرت علي (ع) از اين منظر اشاره مي كند كه امام معصوم جنبه اتصال پروردگار است و از آنجا كه خدا به عنوان ارزشمندترين مساله در نظام توحيدي مطرح است، هر كسي كه به خدا نزديكتر باشد؛ عزيزتر بوده و امام معصوم در اين ديدگاه چون برگزيده خدا و جانشين الهي است، مقام بسيار بالايي دارد.
وي با بيان اين كه امام هادي(ع) در زيارت روز غدير به سير تاريخي زندگي اميرمومنان(ع) پرداخته؛ اظهار داشت: در اين زيارت از اولين روزي كه حضرت علي (ع) به پيامبر(ص) ايمان آورده تا رشادت هاي بي نظير آن حضرت در جنگ هاي بدر، احد، خيبر و احزاب بيان شده و اين مساله نشان دهنده آن است كه حضور امام علي (ع) در اين مقاطع حساس سبب حفظ اسلام و شريعت شده است.
اين استاد حوزه درباره صفات منافقين كه در زيارت روز غدير از زبان امام هادي(ع) بيان شده؛ گفت: هنگامي كه امام دهم (ع) با حضرت علي(ع) در قالب زيارت سخن مي گويد؛ صفات سلبيه آن حضرت را بيان مي كند كه منظور امام هادي(ع) اين است كه برخي از افراد يعني منافقان اينگونه بودند.
وي يادآورشد كه فرازهايي از اين زيارت كه خطاب به حضرت علي(ع) مي فرمايد «تو بر خلاف رضاي خدا عمل نكردي»، «از روي ناتواني از حق خود نگذشتي» و «از روي ناتواني به سمت اسلام نيامدي» نشان دهنده آن است كه منافقان اينگونه هستند.
زارعي در پايان از زيارت امام هادي(ع) در روز هجدهم ذيحجه به عنوان زيارتي ياد كرد كه به خوبي مي توان دشمن شناسي بحث غدير را در آن دنبال كرد.
امام هادي (ع) در نيمه ذي حجه سال ۲۱۲ هجري قمري در نزديكي شهر مدينه در روستاي صريا، چشم به دنيا گشود و پس از پد بزرگوارش امام جواد (ع) ۳۳ سال امامت شيعيان را بر عهده داشتند. لقب هاي آن حضرت را نقي، هادي، امين، طيب، ناصح و مرتضي ذكر كرده اند. كنيه اش ابوالحسن است و به آن حضرت ابوالحسن ثالث نيز مي گويند.
ایرنا
از آیت الله بهجت سوال شد کسی که سحر شده باشد یا دچار چشم زخم شده باشدبرای بطلان سحر ودفع چشم زخم باید چه کند؟
ایشان در پاسخ گفتند :موارد زیر را مراعات وعمل نمایید.
1-قرآن کوچک همیشه همراه داشته باشید.
2-معوذتین را بخوانید وتکرار نمایید.
3-آیه الکرسی را بخوانیدودر منزل نصب نمایید.
4-چهار قل را بخوانیدوتکرار نماییدخصوصا وقت خواب.
5-در مواقع اذان با صدای نسبتا بلند اذان بگویید.
6-روزی 50آیه از قرآن کریم با صدای نسنتا بلند بخوانید. (کتاب پرسش های شما وپاسخ های آیت الله بهجت،ص102)
فرزندم
1- با هر کس از تو برید پیوند برقرار نما وآغاز گر روابط اجتماعی باش
2-مبادا نام آوران جامعه را تحقیر نمایی چون مورد تحقیر واقع می شوی
3-سخن حق بگو تا در اجتماع هم ردیفان خود ،سر افراز وسربلند گردی
4-اگر بهره دیدار می طلبی وعلاقه مندی دیگران به ملاقات تو بیایند به دیدار نیکان برو واز دیدار بدکاران بپر هیز که آنان سخت سنگ هستند ونم پس نمی دهند وزمین شوره زارند که نم پس نمی دهند.(مقتل معصومین ،ج 3،ص22)
از امام صادق (ع)در مورد فواید واسرار گریه کودکان گفت وگو وسوالاتی به عمل آمد که امام صادق همه را بیان نمودند:
1-در مغز کودکان رطوبتی وجود دارد که اگر در آن بماند بیماری ها ونارسایی های سخت وناگوار به او می رسد مثل نا بینایی.
2-با گریه کودک رطوبت از سر او سرازیر وبیرون می آید وبه دین وسیله سلامتی تن را فراهم می نماید.
3-پدر ومادر ها معمولا از این راز آگاه نیستند ومانع گریه کودک می شوندکه او را ساکت کنند وبا فراهم کردن خواسته هایش از گریه باز دارند ولی منافعی در آن نیست.(ترجه توحید مفضل ص 34)
شخصی به حضور حضرت علی (ع)آمد وعرض کرد :"من خود را در معاش زندگی در تنگنا می بینم".امام علی (ع)فرمود:"گویا با قلم گره خورده چیزی می نویسی؟".او عرض کرد: نه .
امام فرمود :گویا با شانه شکسته موی سرو صورت را شانه می کنی ؟".او عرض کرد :نه .
امام فرمود :"گویا جلوی شخصی که سنش از تو بیشتر است راه می روی ؟"او عرض کرد :نه .
امام فرمود :گویا بعد از فجر (بعد از نماز صبح )می خوابی؟"او عرض کرد :نه.
امام فرمود :"گویا دعا برای پدر ومادر را ترک می کنی ؟”
او عرض کرد:"آری ای امیر المومنان”
حضرت علی (ع)فرمودند:پدر ومادر را در دعا بیاور زیرا من از رسول خدا (ص)شنیدم می فرمود:
“ترک الدعاءللوالدین یقطع الرزق “
“دعا نکردن برای پدر ومادر ،موجب قطع رزق وروزی می گردد"(المخازن،ج 1،ص 288)
اینک باید توجه کرد که اگر ترک دعا برای پدر ومادر چنین نتیجه شومی داشته باشد ،آزار آنها چه نتیجه ای خواهد داشت؟
امام علی (ع)فرمودند:آگاه باشید که تنگدستی بلاست وبدتر از تنگدستی بیماری تن وبدتر از بیماری تن بیماری دل است .آگاه باشید که از جمله نعمت ها ،گستردگی ثروت است وبرتر از فراوانی ثروت،تندرستی وبرتر از تندرستی سلامتی دل است.(تحف العقول ،ص 203)
وهمان گرامی فرمودند:هیچ دردی بر دل ها دردناک تر از گناهان نیست.(کافی،ج2،ص275)
از پیامبر اکرم پرسیدند :کسی که بر اثر ضعف یا بیماری یا بانویی که (بر اثر عادت ماهیانه )نمی تواند روزه ماه رجب بگیرد چه کند تا به ثواب آن دست یابد ؟فرمود:هرروز به اندازه یک گرده نان به مسکین صدقه بدهد .سوگند به کسی که جانم در قبضه قدرت اوست ،هر گاه کسی این گونه صدقه بدهد به ثواب روزه ماه رجب بلکه بیشتر دست می یابد ،به گونه ای که اگر همه ی خلق از آسمانیان وزمینیان برای محاسبه ثوابش گرد هم آیند به محاسبه یک دهم فضیلت ها ودرجات بهشتی آن راه نمی یابند .(امالی شیخ صدوق ،ص539-540)
صمت و جوع وسهر وخلوت وذکری به دوا نا تمامان جهان را کند این پنچ تمام
صمت :سکوت سهر :شب زنده داری جوع:گرسنگی (کنایه از روزه گرفتن)
ديروز از هرچه بود گذشتيم،آنجا،پشت خاكريز بوديم و اينجا در پناه ميز!
قدیم بوی ایمان میدادیم الان ایمانمان بو میدهد!!
قدیم دنبال گمنامی بودیم الان مواظبیم ناممان گم نشود!!
قدیم پشت خاکریز سنگر می گرفتیم الان پشت میز!!
قدیم رو در اتاق می نوشتیم فرماندهی از آن حسین است الان مینویسیم با وضعیت مرتب و با هماهنگی وارد شوید!!
نسیـــم ، دانــه از دوش مـورچــه انـداختــــ . . . . .
مورچـه دانـه را دوبـاره بر دوشـش گرفــت و رو به خــدا گفــت:
…… گــاهــی یــادم مـــی رود کــه ، هستی. . . !!!
کـاش بیـشتـــر نسیــ-م بــوزد . . . . .
مشخصات و نسب
نام “فاطمه” و کنیه “امُّ البنین” (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علیبن ابیطالب علیهالسلام و فرزندانش عباس علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند. آرامگاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.
تاریخ گواهی میدهد که پدران و داییان حضرت امالبنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دلیرْمردیهای فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بودهاند، آنچنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود میآورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسبْشناس بزرگ عرب و برادر علی علیهالسلام ـ به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: «در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر یافت نمیشود».
انتخاب ام البنین برای همسری امام علی علیهالسلام
بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، علی بن ابیطالب علیهالسلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسبشناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد.
عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بیمانند بودند، و حضرت علی علیهالسلام نیز این انتخاب را پسندید.
بعد از این که عقیل شجرهنامههای اَعراب را بررسی و امالبنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیهالسلام ، او را نزد پدر امالبنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابیطالب علیهالسلام برقرار شد.
امام علی علیهالسلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید.
از فاطمه تا امالبنین
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیهالسلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بیمادری آنها را آزار ندهد.
امالبنین و فرزندان حضرت زهرا سلامالله علیها
امالبنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را میدیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس میکردند.
امالبنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را بر فرزندان خود مقدّم میداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان میکرد و آن را فریضهای دینی میشمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان امالبنین علیهاالسلام
ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیهالسلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را امالبنین، یعنی مادر پسران میخواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنیهاشم حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیهالسلام ادامه یافت.
با شهادت چهار فرزند امالبنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیهای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیهالسلام همه شیران بیشه شجاعتند. شنیدهام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
فرزندانم به فدای حسین علیهالسلام
امالبنین بَشیر را دید که فرستاده امام سجاد علیهالسلام بود و به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیهالسلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر! از امام حسین علیهالسلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. امالبنین فرمود: از حسین علیهالسلام مرا خبر ده!
بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی امالبنین پیوسته از امام حسین علیهالسلام خبر میگرفت و میگفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد.
چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیهالسلام را به آن حضرت داد، صیحهای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
این علاقه او به امام حسین علیهالسلام دلیل کمال معنویت اوست که آن همه ایثار را در راه مقام ولایت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به میان آورد.
ام البنین، پاسدار خاطره عاشورا
از ویژگیهای بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیهخوانی و نوحهسرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسلهای آینده برساند. ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس علیهالسلام ، عبیداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زندهای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع میرفت و نوحه میخواند.
او با این اشعار، هم حماسه کربلا را بازگو و هم در قالب عزاداریْ به حکومت وقت نوعی اعتراض میکرد و مردم را که اطراف او جمع میشدند، از جنایات بنیامیه، آگاه مینمود.
امالبنین علیهاالسلام ، واسطه فیض الهی
امالبنین، همسر علی علیهالسلام و مادر سردار کربلا، نزد مسلمانان جایگاهی ویژه دارد، چون نزد خداوند از مقام و منزلتی والا برخودار است، و این مقامْ به واسطه تقدیم خالصانه فرزندان در راه خدا و استواری و عبودیت ایشان است. از اینرو، مؤمنانِ حاجتمند و دردمند او را به درگاه حضرت باری تعالی شفیع و واسطه قرار میدهند، و غم واندوهشان را با زیارت مزار آن بانو میزدایند.
اهل بیت علیهمالسلام و ام البنین علیهاالسلام
محبت بیشائبه ام البنین در حق فرزندان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و فداکاری فرزندان وی در راه سیدالشهدا، در تاریخ بیپاسخ نماند. اهل بیت علیهمالسلام هم در احترام و بزرگداشت وی کوشیدند و بسیار از او قدردانی کرده، او را سپاس گفتند.
زینب کبری علیهاالسلام پس از رسیدن به مدینه، به محضرش شتافت و شهادت فرزندانش را به او تسلیت گفت. ایشان همچنین در مناسبتهای دیگر مثل عیدها، برای ادای احترام، به محضر ام البنین علیهاالسلام مشرّف میشد.
سخن بزرگان در بیان فضایل امالبنین علیهاالسلام
عالم جلیلالقدر، زینالدین عاملی، شهید ثانی درباره حضرت امالبنین علیهاالسلام میگوید: «امالبنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتند.» همچنین علامه سید محسن امین میگوید: «ام البنین علیهاالسلام ، شاعری خوشبیان و از خانوادهای اصیل و شجاع بود.» علی محمد علی دُخَیِّل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار مینویسد: «عظمت این زن (ام البنین) در آنجا آشکار میشود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او میدهند، به آن توجه نمیکند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین علیهالسلام میپرسد؛ گویی امام حسین علیهالسلام فرزندِ اوست نه آنان».
سیزدهم جمادیالثانی؛ وفات
زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه امالبنین علیهاالسلام ، رو به پایان بود. او به عنوان همسر شهید، رسالت خویش را به خوبی به پایان رسانید و فرزندانی تربیت کرد که فداییِ ولایت و امامت بودند.
او، بعد از زینب کبری علیهاالسلام دار فانی را وداع گفت، ولی تاریخنگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشتهاند، به طوری که عدهای آن را سال 70 ق بیان کردهاند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال 64 ق دانستهاند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است. امالبنین را در بقیع، در جوار امام حسن مجتبی علیهالسلام ، فاطمه بنت اسد علیهاالسلام و دیگر شخصیتهای اسلامیِ مدفون در آنجا به خاک سپردند.
بخشی از زیارت نامه ام البنین علیهاالسلام
سلام بر تو ای همسر جانشین رسول اللّه علیه السلام ؛
سلام بر تو که محبوب زهرایی؛
سلام بر تو ای مادر ماه های درخشان؛
خدا و رسولش را گواه می گیرم که تو با اهدای فرزندانت و قربانی کردن آن ها در راه آرمان های حسین علیه السلام جهاد نمودی؛
گواهی می دهم که تو یار و یاور امام علی بن ابی طالب علیه السلام در سختی ها، مشکلات و مصیبت ها بوده ای ؛
گواهی می دهم که به خوبی از عهده سرپرستی و نگه داری فرزندان زهرای اطهر علیهاالسلام و ادای امانت ایشان برآمدی؛
تو در نزد خداوند از مقام و منزلت بالایی برخورداری؛ سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت!
1ـ از آیت الله وحید بهبهانی؛ آن عالم جلیل القدر و مرجع عصر، پرسیدند كه چگونه به این مقام رسیدهای؟
فرمود: اگر به جایی رسیدهام، مرهون احترامی است كه برای فقها و علمای اسلام گذاشتهام.
2ـ مرحوم آیت الله بروجردی؛ در مسجد بالاسر كنار مرقد مطهر حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ تدریس میكردند؛ در یكی از روزها هنگام درس، آقا متوجه شدند كه یكی از شاگردان او به قبر حاج شیخ عبدالكریم حائری تكیه داده است، با تندی به او فرمود: آقا به قبر تكیه نكنید، این بزرگان برای اسلام زحمت كشیدهاند، به آنان احترام بگذارید.
آیت الله بروجردی برای كتب علمی و دینی، احترام بسیاری قایل بودند و میفرمودند: «در تمام عمرم در اتاقی كه كتب حدیث، حتی دارای یك حدیث باشد نخوابیدهام.»
3ـ در یكی از روزها مجلس مباحثهای با حضور مأمون (خلیفهی عباسی) و علمای عصر تشكیل شده بود مردی پریشان حال با لباسی كهنه وارد شد و در آخرین صف حضّار نشست.
مسألهای در مجلس مطرح گردید، آن مرد، جوابی بسیار عالی داد، به طوری كه توجه عموم به وی جلب شد و تمام علمای مجلس، تحسینش كردند. خلیفه دستور داد او را بالای مجلس در صف علمای بزرگ نشاندند.
مسألهی دیگری طرح شد و همان مرد دوباره بهترین پاسخ را گفت. این بار به فرمان مأمون او را بالاتر از همهی حضار، نزدیك جایگاه خلیفه جای دادند.
پس از ساعتی مجلس پایان یافت و علما تدریجاً بازگشتند. مرد ژنده پوش نیز از جای برخاست تا برود، خلیفه امر كرد بماند. طولی نكشید كه بزم شراب گسترده شد و ساقیان آمادهی كار شدند.
مرد عالم از مشاهدهی آن وضع، سخت نگران گردید، از جا برخاست و با كسب اجازه آغاز سخن كرد و گفت: «من امروز با پریشانی حال و زشتی صورت و كهنگی لباس در مجمع علما شركت كردم، عقل ناچیزم مرا از آخر مجلس به صف بزرگان رسانید و سپس مرا به كنار خلیفهی مسلمانان رسانید، سزاوار نیست شراب بنوشم و عقلی كه باعث ترفیع مقامم گردید از خویشتن جدا سازم، به علاوه من خائفم از اینكه مستی،عنان نفسم را از كفم برباید و مرتكب عمل نامناسبی شوم و در نظر خلیفهی مسلمانان خوار گردم. مأمون سخنان مرد عالم را شنید و او را از شركت در مجلس شراب معاف داشت و دستور داد صد درهم به وی دادند.»
4ـ در دو گوشهی مسجد، دو گروه دور هم حلقه زده و نشسته بودند، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ وارد شد و به هر كدام نظری افكند و پرسید: آقایان چه میكنند؟ به عرض رسید كه یكی از این دو دسته به ذكر خدا و دعا مشغولند و گروه دیگر مشغول مذاكرهی علمی هستند.
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «هر دو دسته در راه خیر و سعادتند، ولی من به گروهی ملحق میشوم كه مذاكرات علمی دارند؛ زیرا من مبعوث شدهام كه مردم را به علم و كمال سوق دهم و سپس به جمع آنها پیوست.»
5ـ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مجلسی كه بزرگان و سالخوردگان اصحابش حضور داشتند، از هشام بن حكم كه جوانتر از همه بود، احترام فراوان به عمل آورد و او را بالاتر از همه نشانید، به خاطر اینكه جوانی عالم و گویندهای توانا بود.
1ـ با تكذیب نكردن آنان:
گفتهی علما را به مجرد اینكه با فكر و عقیدهی شما جور در نمیآید، تكذیب نكنید.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: در برابر عالم زیاد نگویید كه «قال فُلان و قال فُلان خلافاً لقوله[5]؛ فلان عالم چه فرموده و فلان عالم دیگر چه مطلبی بر خلاف گفتهی شما فرموده است.»
2ـ با خدمت كردن به آنان؛
علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «إذا رَأَیْتَ عالِماً فَكُنْ لَه خادِماً[6]؛اگر عالمی را دیدی به او خدمت كن.
3ـ با دیدار و زیارت آنان:
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «مَنْ زارَ الْعُلَماء فَقَدْ زارَنِی وَ مَن جالَس الْعُلَماء فَقَد جالَسَنِی وَ مَنْ جالَسَنِی فَكَأَنَّما جالس رَبِّی[7]؛ كسی كه به دیدن علما برود، گویا به دیدن من آمده و كسی كه همنشین علما شود، گویا همنشین من شده و كسی كه همنشین من باشد، گویا همنشین خداوند و مأنوس با اوست».
و در روایت دیگر، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «زیارت كردن علما نزد خدا محبوبتر است از هفتاد حج و عمره مقبول و خداوند هفتاد درجه، مقام زائر علما را بالا میبرد و رحمتش را بر او نازل میكند.»[8]
4ـ بیشتر شنیدن:
امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: «إذا جَلَسْتَ إلی عالِم فَكُنْ عَلی اَنْ تَسْمَعَ أحْرص مِنْكَ عَلی أن تَقُول[9]؛ هرگاه با دانشمندی همنشین شدی، سعی كن بیشتر از آنكه سخن بگویی، گوش كنی.»
5- او را گرامی بدارد :
در سخن گفتن و پاسخ دادن، و در بود و نبود استاد، او را گرامی بدارد و با خطاب مفرد، با او سخن نگوید؛ او را از دور نخواند؛ در خطاب به او عباراتی نظیر؛ «سرورم» و «استاد» به کار ببرد. برای تکریم او از صیغه جمع بهره گرفته و او را مخاطب سازد؛ مثلاً بگوید «در این مورد چه میفرمایید؟»، «نظر شما در این باب چیست؟»، «شما که خدایتان از شما راضی باشد، فرمودید …»، «خدا از شما بپذیرد»، «رحمت خدا بر شما باد».
6- نام استاد را با احترام ببرد :
در غیاب استاد، نام او را با عظمت ببرد، مثلا بگوید: «استاد،یا بزرگ ما، شیخ الاسلام فرمودهاست…».
7- اگر استادش تندی کرد، او در عذر خواستن و اظهار پشیمانی و درخواست بخشش، پیشدستی کند و خود را
مسبِّب این رفتار دانسته، سرزنش را نیز متوجه خود بداند؛ که این کار، محبت استاد و توجه قلبی او را بیشتر و بهتر، حفظ خواهد کرد و برای دنیا و آخرت دانشپژوه، سودمند تر خواهد بود.
دانشپژوه بکوشد تا در حضور یافتن در مجلس استاد، بر او پیشی بگیرد و خودرا بر این کار مجبور سازد و اگر میتواند، بهتر آنست که کنار در خانه او در انتظار او بماند تا از خانه بهدر آید و با او تا محل درس همراه شود و هرگز دیرتر از استاد، در درس حاضر نشود و استاد را در انتظار خود، باقی نگذارد.
اگر کسی بدون دلیل ضروری، جز این رفتار کند، خود را در معرض نکوهش و خشم قرار دادهاست.
8- به اشتباه او نخندد:
اگر استاد به صورت اتفاقی کلمهای را اشتباه به گونه ای تلفظ کرد که معنای ناپسندی یافت، هرگز نخندد و آنرا به ریشخند نگیرد و تکرار نکند و با گوشه چشم خود دیگرانرا متوجه آن نسازد؛ بلکه به آنچه از او صادر شده است، نیندیشد و آنرا به دل خود راه ندهد و گوش خود را برای شنیدن آن، تیز نکند و آنرا برای هیچکسی نقل نکند …
پی نوشت ها :
[5] . اصول كافی، ج1، ص37.
[6] . میزان الحكمه، ج6، ص489.
[7] . میزان الحكمه، ج6، ص489.
[8] . عده الداعی، ص66.
[9] . بحارالانوار، ج2، ص43، ح11.
امام خمینی قدس سره میفرماید:
«باید به همان نحو که مولا علیه السلام مظهر عدالت بود و مظهر رحمت،شما هم اقتدای به آن حضرت کنید وباعدالت با مردم و بین خودتان رفتار کنید و با عطوفت.»
چه زیباست تخلق به اخلاق خداوندی که در جای مهربانی، ارحم الراحمین و در مقام انتقام، اشد المعاقبین است. در افتتاح دعای افتتاح به ساحت حضرتش عرض میشود:
«وایقنت انک انت ارحم الراحمین فی موضع العفو والرحمة واشد المعاقبین فی موضع النکال والنقمة؛ و یقین دارم که تو - در جایگاه عفو و رحمت - از تمام مهربانان، مهربانتر و در جای عقاب و انتقام از همه سخت گیرتری.»(١)
و خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم» ؛ محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر و با همدیگر مهربانند.»(2)
مثل مولا علی علیه السلام امام خمینی قدس سره میفرماید:
«باید به همان نحو که مولا علیه السلام مظهر عدالت بود و مظهر رحمت، شما هم اقتدای به آن حضرت کنید و باعدالت با مردم و بین خودتان رفتار کنید و با عطوفت.»
در دید اهل معرفت، همه چیز، مظهر رحمت خداست و مهر او، هر چیز حتی غضبش را فرا میگیرد؛ چنان که در قرآن کریم و برخی دعاها مثل آغاز دعای کمیل نیز بیان شده است که رحمت خداوندی، فراگیر است و بر غضبش سبقت میگیرد؛ زیرا غضب و خشونت الهی نیز در مجموعه نظام هستی به سود بشر است و نظیر چاقوی جراح، سبب سلامتی مجموعه پیکر انسان میباشد. از طرفی:
در این مجال و مقال به مهربانیها و صلابتهای امام بزرگوارمان، گذری دوباره میکنیم؛ باشد تا سرمشق مبلغان بلکه مسئولان بلند پایه نظام اسلامی قرار گیرد.
قبل از بیان برخی از مهربانیها و صلابتهای حضرت امام قدس سره این نکته را نیز متذکر میشویم که قاطعیت و خشونت ارزشمند و خداپسندانه در اجرای دین، برخورد با بیگانگان، بدعت گزاران و باندهای مافیایی قدرت و غارت است.
و جای مدارا و مهربانی، هنگام معاشرت با زیردستان، خودیها، خانواده و فرزندان، گمراهان غیرمعاند و جاهلان قاصر و… است. متاسفانه در کشور عزیز ما، مدعیان رافت و مدارا، پیاده نظام آمریکا و جاده صاف کن اسرائیلند و در برابر هموطنان، فقرا، اهل دین و ایثار، خشنترین رفتارها را دارند.
در ادامه نکاتی از سیره رفتاری حضرت امام ره که سراسر نشانگر رعفت و عطوفت و مهربانی است تقدیم کاربران گرامی خواهد شد.
پیرمرد باغبان
یادم هست من كوچك بودم، روزی پیرمردی برای باغچه منزل ما خاك آورد. ما سر سفره بودیم كه او آمد. امام گفتند كه این پیرمرد ناهار نخورده است. غذای ما زیاد نبود. بعد بشقابی از توی سفره برداشتند و خودشان چند قاشق از غذایشان را در بشقاب ریختند و به ما گفتند: «بیایید هر كدام چند قاشقی از غذای خود را در این بشقاب بریزید تا به اندازه غذای یك نفر بشود. »
ما كه آن روز غذای اضافی نداشتیم، به این ترتیب غذای آن پیرمرد را آماده كردیم در عالم بچگی آنقدر از این كار خوشم آمد كه نهایت نداشت.
هر وقت امام از او یاد میكند
مرحوم حاج آقا مصطفی در رابطه با علاقه امام به فرزندانش میگفت: «امام بچهای داشت كه فلجبود و چند سالی زنده بود و بعد وفات كرد. با اینكه آن بچه فلجبود و زود هم از دنیا رفت معذلك هر وقت امام از او یاد میكند خیلی متاثر و ناراحت میشود.
بیست دقیقه اشك میریختند
پس از ماجرای پانزده خرداد، خدمت امام مشرف شدم. حدود 35 دقیقه خدمتایشان صحبت كردم. حادثه پانزده خرداد را برای امام توضیح دادم. و امام حدود بیست دقیقه اشك میریختند.
من بچهها را دوست دارم
اگر ما یك روز، دو روز به خانه آقا نمیرفتیم، وقتی میآمدیم، میگفتند: «كجاها بودید شما؟ اصلا مرا میشناسید؟ یعنی این طور مراقب اوضاع بودند. اینقدر متوجه بودند.
من بچه خودم را، فاطمه را، بعضی اوقات میبردم. یك روز وارد شدم دیدم آقا تو حیاط قدم میزنند. تا سلام كردم گفتند: «بچهات كو؟» گفتم: «نیاوردهام، اذیت میكند. » به حدی ایشان ناراحتشدند كه گفتند: «اگر این دفعه بدون فاطمه میخواهی بیایی، خودت هم نباید بیایی». اینقدر روحشان ظریف بود. میگفتم: «آقا، شما چرا این قدر بچهها را دوست دارید؟ چون بچههای ما هستند دوستشان دارید؟» میگفتند: «نه، من به حسینیه كه میروم، اگر بچه باشد حواسم میرود دنبال بچهها. اینقدر من دوست دارم بچهها را. بعضی وقتها كه صحبت میكنم، میبینم بچهای گریه میكند یا بچهای دارد دست تكان میدهد یا اشاره به من میكند. حواسم میرود تو بچهها.
رفتار بزرگان با همسر و خانواده به گونهای بوده است که میتواند یک الگو برای همه مردم خصوصا طلاب باشد. این بزگواران علیرغم مشغلههای فکری و ذهنی مثل مرجعیت، تحصیل و تدریس، هرگز رسیدگی به احوال خانواده را فراموش نکرده و وظایف بیرونی خویش را به نحو احسن با وظایف درونی خانواده جمع نمودهاند.
آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)
همسر اول ایشان در سامرا نابینا شد و خود همسر به ایشان اصرار میکرد که همسری دیگر اختیار کنید. خود ایشان رنج خدمات منزل را متحمل میشدند و میفرمودند: تا ایشان در قید حیات است من همسر دیگری اختیار نخواهم کرد و بعد از فوت ایشان همسری اختیار کردند.
امام خمینی(ره)
همسر امام در این باره می گوید:
امام، احترام ویژه ای برای من قائل بودند و حتی در اوج عصبانیت نیز هرگز نسبت به من بی احترامی و اسائه ادب نمی کردند. همیشه جای خوب را به من تعارف می کردند و همیشه تا من سر سفره نمی آمدم، شروع به خوردن غذا نمی کردند. به بچه ها هم می گفتند: صبر کنید تا خانم بیاید.
امام حتی کوچک ترین مزاحمتی برای اهل خانه ایجاد نمی کرد. یکی از یاران امام می گوید:
ایشان هنگامی که برای نماز شب برمی خیزد، از یک چراغ قوه کوچک استفاده می کند. لامپ را روشن نمی کند و به آرامی راه می رود، مبادا که برای خانواده ایجاد مزاحمت شود و از خواب بیدار شوند.
علامه طباطبایی(ره)
فرزند ایشان میگوید: رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می کردند گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم. به قدری نسبت به هم مهربان و فداکار و باگذشت بودند که ما گمان می کردیم اینها هرگز با هم اختلافی ندارند آنها واقعاً مانند دو دوست با هم بودند.
وقتی همسر مرحوم علامه در سال 1344 بیمار می شوند، علامه هرگز اجازه نمی دهند تا همسرشان برای انجام کاری از بستر بلند شوند. مادر من حدود 27 روز پیش از فوت در بستر بیماری بود و در این مدت پدرم از کنار بستر ایشان لحظه ای بلند نشدند. تمام کارهایشان را تعطیل کردند و به مراقبت از او پرداختند.
-علامه- تا سه چهار سال پس از فوت همسر خویش هر روز سر قبر او می رفتند و بعد از آن هم که فرصت کمتری داشتند، به طور مرتب، دو روز در هفته، یعنی دوشنبه ها و پنجشنبه ها بر سر مزارش حاضر می شدند و ممکن نبود این برنامه را ترک کنند و همواره می گفتند: «بنده خدا بایستی حق شناس باشد. اگر آدمی حق مردم را نتواند ادا کند حق خدا را هم نمی تواند ادا کند».
آشیخ مرتضی زاهد(ره)
ایشان شبی از مسافرت برمیگردند و چون دیروقت بوده و نمیخواستند که با درب زدن اهل خانه را بیدار کنند لذا پشت درب میمانند، لحظاتی بعد همسر آن مرحوم درب خانه را باز میکند و مرحوم حاج شیخ را نشسته پشت درب میبیندغ سوال میکند که چرا درب خانه را نزدید تا آن را باز کرده و داخل شوید؟
فرمودند: چون دیر وقت بود دانستم که در این ساعات شما خواب هستید و نخواستم شما را بیدار کنم و مزاحم شوم.
سپس حاج شیخ فرمودند: شما از کجا فهمیدید که من از مسافرت برگشتهام و پشت درب نشستهام؟ همسر شیخ گفت: من خواب دیدم، در عالم خواب حضرت حجت بن الحسن(ع) را دیدم که آن حضرت فرمود: درب خانه را باز کنید که حاج شیخ مرتضی پشت درب مانده است. چون از خواب بیدار شدم به سمت درب حیاط رفتم و وقتی که آن را باز کردم شما را پشت درب دیدم.
آیت الله شهید مطهری(ره)
همسر ایشان میگوید: در مدت 26 سالی که با ایشان زندگی کردم، همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار می کردند، با صدای متین و چهره خندان، به طوری که من با یک ارادت و عشق خاصی کار می کردم و علاقه شدید ایشان به من و محبت هایی که می کردند، مرا در انجام کارهای منزل رغبت و شوق عجیبی می بخشید.
من بسیار کم سن و سال بودم که به منزل ایشان آمدم. ولی با همه آن کمی سن، هیچ وقت یادم نمی آید که از ایشان ناراحتی و رنجی دیده باشم. بسیار مهربان و با گذشت بودند، و به آسایش و راحتی من و بچه ها اهمیت می دادند.
آنقدر با من صمیمی و نزدیک بودند که رنج و ناراحتی مرا نمی توانستند تحمل کنند. یادم هست یک بار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روزی با یکی از دوستانم به تهران برگشتم. نزدیکی های سحر بود که به خانه رسیدم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم همه بچه ها خواب هستند، ولی آقا بیدار است.
چای حاضر کرده بودند، میوه و شیرینی چیده بودند و منتظر من بودند. دوستم از دیدن این منظره بسیار تعجب کرد و گفت: همه روحانیون این قدر خوب هستند! بعد از سلام و علیک، وقتی آقا دیدند، بچه ها هنوز خوابند. با تأثر به من گفتند: می ترسم یک وقت من نباشم و شما از سفر بیایید و کسی نباشد که به استقبالتان بیاید.
آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره)
فرزند آقا مجتبی تهرانی در مورد رفتار پدر میگوید: ایشان اصلاً اهل دستور دادن نبودند. غذای ایشان کم بود و خودشان میگفتند من گنجشک روزی هستم. اهل امر و نهی برای پخت غذا نبودند و هرچی را مادرم طبق سلیقه خودشان میپختند، میخوردند.
ایشان رابطه عاطفی عمیق با مادرم داشتند. در سال 1340 با مادرم ازدواج کردند و اکثر مسافرتهای خود را با مادرم رفتند. یادم نیست که هیچ وقت پایشان را جلوی مادرم دراز کرده باشند.
یادم هست که خیلی احترام مادرم را نگه می داشتند و رفتارشان هم خیلی متعارف و معمول بود. اینطور نبود که ایشان بروند داخل اتاقشان در اتاق را ببندند و با هیچ کس ارتباط نداشته باشند. البته اوقاتی که پدرم مشغول مطالعه بودند خودمان مزاحمشان نمی شدیم، اما در اوقات دیگر رفتار بسیار خوب و مهربانی با ما میکردند. در این یکی دو سال اخیر من هر روز پیش ایشان بودم و یک ساعتی با ایشان می نشستیم و میوهای می خوردیم و گپ و گفتی داشتیم. ایشان خیلی راحت برخورد میکردند.
اگر کارشان را در اتاقشان انجام میدادند آن وقت اختصاصی خودشان بود و خارج از آن وقت نیز وقتشان را با بچهها و حاج خانم میگذراندند.
از مادرم شنیدم که این 47 الی 48 روزی که حاج آقا مریض بودند و مادرم بار اصلی پرستاری بر دوششان بود با حالتی که تشکر را می رسانید به مادرم می گفتند: تحملت خیلی زیاد است. فشاری را که روی مادرم بود را کاملا حس می کردند و با وجود وضعیت جسمانی بسیار ضعیفی که در این اواخر داشتند سپاس و قدردانی از همسرشان را از یاد نبرده بودند. در ذهنم هست که همیشه راجع به مادرم به من سفارش می کردند و می گفتند ایشان ساداتند و احترامشان واجب است.
امام خمینی در صحن حرم امام رضا (ع)با عارف وسالک الی الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی ملاقات میکند.
حضرت امام که در آن زمان سی وچهار ساله بودند خطاب به ایشان وبه گنبد وبارگاه امام رضا می گویند :"شما را به امام رضا اگر کیمیا دارید به ما هم بدهید !”
جناب شیخ از امام می پرسند: “اگر ما کیمیا را به شما بدهیم وشما بتوانید کوه ودرودشت ها را تبدیل به طلا کنید آیا قول می دهید که آن را حفظ کنید وبه جا استفاده نمایید ودر غیر رضایت خداوند به کار نبرید؟!”
حضرت امام تاملی می کنند ومی فرمایند “نمی توانم چنین قولی بدهم !”
جناب شیخ می فرمایند :"حال که چنین است بهتر از کیمیا را به شما می دهم که خسارتی برایتان نداشته باشد وبه برکت آن محتاج دیگران در زندگیتان نشوید
وآن این است که بعد از نمازهای واجب این گونه می خوانی :
1-یک بار آیت الکرسی را تا “هوالعلی العظیم “
2-یک بار تسبیحات حضرت زهرا (س)
3-سه بار سوره توحید
4-سه بار صلوات
5-سه بار آیات “ومن یتق الله یجعل له مخرجا *ویرزقه من حیث لا یحتسب ومن یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شئ قدرا “(سوره طلاق آیات 2و3)
منبع :محمد ری شهری -محمد- زمزم عرفان (رهنمود های ناب از آیت الله بهجت) صفحات 216-346 .همچنین به نقل از حضرت آیت الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی
چند پیامک به مناسب تقارن نوروز با ایام فاطمیه
در آن هنگامه عظیم قیامت همه خلائق آرزو می کنند که ای کاش فاطمی می بودند… (بحارالانوار ج8 ص53)
عید نوروز و بالخصوص هنگام تحویل سال، بالاترین رتبه را از لحاظ رد و بدل کردن پیامک های تبریک دارد. امسال با توجه به این که این ایام با ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها قرین شده چه خوب است که این موضوع را به بهترین شکل، به یکدیگر یادآور شویم تا که نوروز امسال، به حرمت و بزرگ*داشت فاطمیه، رنگ بگیرد و به این وسیله لبخندی بر لبان امام عصر علیه السلام بنشانیم .
مجموعه اس ام اس های ذیل گام گوچکی است تا رسیدن به این مقصود بزرگ.
دقت داشته باشید می توان از طریق اس ام اس سنترهای عمومی این پیامک ها را به تناسب برای افراد شرکت، اداره و سازمانها ارسال نمود.
خوبست لیست تلفن موبایل خود را بررسی کنیم و این پیامک ها را برای اقوام خود بفرستیم و آنان را نیز بر این امر مهم ترغیب نماییم.
ضمنا اگر از ابتدای هفته ی آخر سال شروع به فرستادن پیامک ها از طریق موبایل کنیم، این مطالب زیبا زودتر و بیشتر پخش می شود.
•بهار را بایاد او آغاز می کنیم. چراکه تمام هستی قطره ای از دریای بیکران عطوفت فاطمه است.سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•نوروز امسال جور دیگری است. بهار، آسمان، سبزه ها همگی می*گویند: فاطمه،،،سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•باران بهاری امسال رنگ و بوی فاطمی دارد.سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•شاخه ای از گل یاس میهمان سفره هفت سین امسال است تا که یادی از یادگار رسول خدا را زنده کند. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•نوروزتان پراز خیر و فراوانی باد، با دعاهای یاس کبود. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•در انتظار دعایتان بر این سفره هفت سین نشسته ایم، یا فاطمه زهرا. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•بهار امسال، اشک ها و لبخندها در هم آمیخته اند. اشکهای بهاری تقدیم به شما یا حضرت زهرا. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•نوروزمان را نظر لطفی، یا حضرت زهرا. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم. از طرف مادرانی که نوروز امسال میانمان نیستند فاتحه ای بخوانیم و نثار حضرت زهرا کنیم.
•ماهی سفره نوروز را دیده ای؟ انگاری که شبنم نگاهش فاطمی شده است. شاید که از آن سو دعای مادر برای سالی نکو به استجابت نشسته است. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•نوروز امسال عطرآگین تر از هرسال است. روی شکوفه ها نوشته اند، سلام بر مهدی فرزند فاطمه… سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•یا صاحب الزمان، گرچه نوروز است اما به تسلای خاطرتان از بابت غم مادر، دور هم جمع می شویم. باشد که عنایتی فرمایی. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•یا محول الاحوال! این بار تو را برای ظهور فرزند آن مادرپهلوشکسته می خوانیم: حول حالنا الی احسن الحال. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•هرچه داریم از دعای توست زهرا جان ، نوروزمان را نظر لطفی فرما. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•امسال نوبهار شروعش به ماتم است، زیراکه قلب عالم امکان پر از غم است… باید که پاس حرمت زهرا نگاه داشت،سالی که فاطمیه و نوروز توام است…. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•یا زهرا! چه سفره ی هفت سینی میشود وقتی تو دعایمان کنی و بیاد تو و با آمین تو آغاز کنیم… سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•شوق و ذوق آغازین روزهای بهارم تقدیم به شوق آفرین قلب پیامبر، فاطمه سلام ا… علیها. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•مهدی جان! تقویم روزگارم با روزگار قلب تو تنظیم است. بهار من هم این روزها بوی فاطمیه گرفته است، مثل بهار تو … سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
•امسال زمین با اشک بهار در سوگ همسر مولا زنده می شود. خدایا! تو را سوگند به سوز این مادر، دل ما را به ظهور فرزندش زنده گردان! سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
• سلام یعنی دعای سلامت. هنگام تحویل سال بر سر سفره ی دل می نشینیم، و هفت سلام تقدیم یگانه ی دوران، امام زمان علیه السلام می کنیم. خدایا ظهورش را نزدیک کن! سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.
1-سلام قولا من رب رحیم (یس/58)
«از جانب پروردگار [ی] مهربان [به آنان] سلام گفته می شود»
این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا، چنان روح انسان را در خود غرق می کند و به او لذت، شادی و معنویت می بخشد، که به هیچ نعمتی برابر نیست، آری شنیدن ندای محبوب، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف سر تا پای بهشتیان را غرق سرور می کند، که یک لحظه آن برتمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد. از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله روایت شده: «درهمان حال که بهشتیان غرق در نعمت های بهشتی هستند نوری بر بالای سرایشان آشکار می شود؛ نور لطف خداوند که برآنها پرتو افکنده است. پس ندایی بر می خیزد که «سلام بر شما ای بهشتیان» نظرلطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می کند که از همه چیز او غافل می شوند، و همه نعمت های بهشتی را درآن حال به دست فراموشی می سپارند.
2- سلام علی نوح فی العالمین (صافات/79)
«درود برنوح در میان جهانیان»
چه افتخاری ازاین برتر و بالاتر که خداوند بر حضرت نوح علیه السلام، سلام می فرستد، سلامی که در میان جهان و جهانیان باقی می ماند و تا دامنه قیامت گسترده می شود، سلام خدا توأم با ثناء جمیل و ذکر خیر بندگانش در قرآن کریم؛ کمتر سلامی به این گستردگی و وسعت درباره کسی دیده می شود، به خصوص اینکه لفظ «العالمین» معنای وسیعی دارد که نه تنها همه انسان ها، بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز در بر می گیرد.
3- سلام علی ابراهیم (صافات/109)
«درود برابراهیم»
درآیات پیش ازاین آیه، به چگونگی بشارت دادن فرزندی بردبار و پراستقامت بر حضرت ابراهیم، و جریان دستور ذبح اسماعیل - فرزندایشان- و تسلیم بودن هر دوی آنها براین امر به میان آمده است که پس از یادآوری این قضایا، خداوند می فرماید: سلام برابراهیم [آن بنده مخلص و پاک باد.]
4- سلام علی موسی و هارون (صافات/140)
«درود برموسی و هارون»
در آیات پیش ازاین آیه، خداوند ضمن آیاتی، جریانات حضرت موسی و هارون را نقل می فرماید:
- ما این دو برادر و قوم آنها را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم. (صافات / 115)
- ما آنها را یاری کردیم تا آنها بر دشمنان نیرومند خود پیروزشدند. (صافات /116)
- ما به آن دو، کتاب آشکار دادیم. (صافات/117)
- ما آن دو را به راه راست هدایت نمودیم. (صافات/118)
- ما ذکرو یاد خیرآنها را در اقوام بعد باقی و برقرار ساختیم. (صافات/119)
و بعد از یادآوری موارد فوق خداوند بر آن دو سلام می رساند.
سلامی از ناحیه پروردگار بزرگ و مهربان.
سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.
- سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.
5- سلام علی آل یاسین (صافات/130)
«درود بر پیروان الیاس»
خداوند می فرماید: ما نام نیک الیاس را در میان امت های بعد جاودان کردیم (صافات/129)
امت های دیگر، زحمات این انبیاء بزرگ (الیاس و سلاله او) را که در پاسداری خط توحید، و آبیاری بذرایمان منتهای تلاش و کوشش را به عمل آوردند، هرگز فراموش نخواهند کرد و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب این بزرگ مردان فداکار زنده و جاویدان است.
تعبیر به «ال یاسین» به جای «الیاس» یا به خاطراین است که ال یاسین لغتی در واژه الیاس بوده و هر دو به یک معنی است و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.
6- سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین (زمر/73)
«… سلام برشما، خوش آمدید، در آن درآیید [و] جاودانه [بمانید.]
در این آیه، خداوند می فرماید که بهشتیان وقتی به بهشت می رسند، در حالی که درهای آن گشوده شده است، در این هنگام نگهبانان بهشت، آن ملائک رحمت به آنها می گویند: سلام بر شما، گوارا باد این نعمت ها بر شما، داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.
7- سلام هی حتی مطلع الفجر (قدر/5)
«[آن شب] تا دم صبح، صلح و سلام است.» این آیه، در توصیف شب قدراست. آن شبی است که قرآن در آن نازل شده و عبادت و احیاء آن معادل هزارماه است، خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود و رحمت خاص الهی شامل بندگان می گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند.
ب:هفت سین محمدی صلی الله علیه و آله
1- السعید من اختارباقیه یدوم نعیمها علی فانیه لا ینفد عذابها و قدم لما یقدم علیه مما هو فی یدیه قبل این یخلفه لمن یسعد بانفاقه و قد شقی هو بجمعه اعلام الدین، 345
سعادتمند و خوشبخت کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایداراست به سرای فانی که عذابش بی پایان است برگزیند و از آنچه در اختیاردارد برای سرایی که بدانجا خواهد رفت پیش فرستد قبل ازآنکه آنها را برای کسی گذارد که وی با انفاق آن خوشبخت شود ولی خود او با گرد آوردن آن بدبخت شده باشد.
2- السخی قریب من الله، قریب من الناس، قریب من الجنه، بحارالانوار، ج 73
سخاوتمند و بخشنده، هم به خداوند و هم به مردم و هم به بهشت نزدیک است.
3- السوال نصف العلم. کنزل العمال
سئوال کردن و پرسشگری نیمی از دانایی است.
4- السوق دار سهو و غفله فمن سبح فیها تسبیحه کتب الله له بها الف الف حسنه کنزل العمال
بازار سرای فراموشی و غفلت است لذا هر که درآنجا خدا را یک بار تسبیح گوید خداوند برایش هزار هزارحسنه می نویسد.
5- ساب المومن کالمشرف علی الهلکه کنز العمال
کسی که به مومنان ناسزا و دشنام می دهد، همچون کسی است که در معرض هلاکت است.
6- سموا اولادکم اسماء الانبیاء مکارم الاخلاق، ص 474
فرزندان تان را به نام انبیا بنامید
7- سید القوم فی السفرخادمهم فمن سبقهم بخدمه لم یسبقوه بعمل الا الشهاده کنز العمال
سرورمردم در سفر کسی است که به آنان خدمت می کند پس هر که در خدمت به همسفران خود برآنان پیشی گیرد هیچ کارشان به پای ارزش او نمی رسد مگر شهادت.
منبع:نشریه کوچه ما، شماره 12.
نخست بهتر است شخص با اراده و فرد بي ثبات و فاقد اراده را توصيف كنيم. شخص با اراده كسي است كه وقتي در مورد كاري، به خوبي تأمل كرد، تصميم به انجام آن ميگيرد و با فعاليت و ثبات قدم، آن را به اجرا در مي آورد. بنابراين پافشاري بر تصميمي غلط يا داشتن ميلي قهرمانانه، ثبات قدم نخواهد بود. در مقابل فرد سست اراده، با كمترين مشكلي از انجام دادن كار، دلسرد شده و كوشش جهت تحقّق آن را متوقف ميكند. كسي كه اراده قوي دارد، آنچه را كه با تأمل خواسته است، باكوشش و ثبات قدم به دست مي آورد. شخص با اراده كسي است كه داراي هدفي معقول بوده و تا موقعي كه به آن نرسيده است، از تعقيب آن باز نمي ايستد. مشكلات و موانع رواني يا مادي، به اراده و عزم او لطمه نمي زند و از پيشرفتش جلوگيري نمي كند. راهكارهاي زير براي تقويت اراده سفارش ميشود:
يك. تعيين هدف يا اهداف؛ ابتدا هدف و يا اهداف دقيق و مشخص خود را از زندگي يا كاري كه ميخواهد انجام دهد، براي خود ترسيم كنند. طبيعي است اين هدف، بايد شفاف، معقول، قابل دست يابي، بدون افراط و تفريط، مطابق توان و استعداد خود واقع بينانه باشد؛ نه آرماني و بلند پروازانه و خارج از توانايي هاي وي! در غير اين صورت وقتي با مشكلات و سختي هاي طاقت فرسا و خارج از توان خود، رو به رو شويد و با شكست هاي احتمالي به هدف مورد نظر دست نيابيد؛ نااميد و دلسرد شده و از ادامه كار منصرف مي گرديد. همچنين از انجام كارهاي ديگر منصرف شده و خود را ناتوان و بي اراده مي بينيد!!
دو. شناخت توانايي ها و استعدادها؛ همه ما در وجود خود، از استعدادهايي برخورداريم؛ كافي است اين نيروها را بشناسيم و براي رسيدن به هدف، آنها را به كار گيريم.
سه. برنامه ريزي؛ بايد براي تمام كارها و فعاليت هاي شبانه روزي، برنامه اي مدون و منظّم داشته باشيد. بدين منظور از جدولي استفاده كنيد كه در ستون افقي آن، ساعات شبانه روز و در ستون عمودي، ايام هفته را يادداشت و تمام كارهاي روزانه را در آن درج كنيد (از خواب و استراحت تا عبادت، ورزش، مطالعه و …). هر فعاليتي را در زمان خاص خود در جدول بنويسيد و هيچ زماني را بدون كار خالي نگذاريد. هر روز صبح با نگاهي به آن برنامه، به اجراي دقيق آن بپردازيد و شبها قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزيابي كنيد. شايسته است همچون يك محاسبه گر جدي و قاطع، فعاليتهاي روزانه و ميزان موفقيت خود در انجام دادن آنها بررسي كنيد. در صورت موفقيت، خود را تشويق و در صورت تخلّف و سهل انگاري در اجرا، تنبيه كنيد.
چهار. تلقين؛ تلقين به خود در تقويت اراده، اثر قابل ملاحظه اي دارد؛ بنابراين هر روز جملاتي را به خود تلقين كنيد؛ مانند: «من اراده لازم براي انجام كارهايم را دارم»، «هيچ چيز نمي تواند اراده ام را متزلزل كند»، «آنچه را كه به نظرم انجام دادني است، انجام مي دهم و هيچ قدرتي نمي تواند مرا از آن باز دارد»، «اراده من هر روز محكمتر مي شود»، «بر من لازم است كه موفق شوم؛ زيرا موفقيت از آن نيرومندان است» و … .
پنج. تدريجي بودن تقويت اراده؛ براي به دست آوردن ارادهاي قوي و محكم، توجه به تدريجي بودن آن و نياز به تمرين و ممارست، امري بايسته است. گمان نكنيد مي توانيد به طور دفعي و بدون هيچ تلاشي، به آن دست يابيد. بنابراين به راه كارهاي عملي زير توجه كرده، به آنها پايبند باشيد:
راههاي تقويت اراده
1. تلقين به خود، همواره در كارهاي سخت و دشوار به خود تلقين كنيد و اين عبارات را بگوييد كه: «من به خوبي مي توانم اين عمل را انجام دهم».
2. هر روز صبح حداقل بيست دقيقه، به طور مرتب و در ساعتي معين ورزش كنيد.
3. صبحگاهان، هر زمان كه بيدار شديد، بي درنگ برخيزيد و از رختخواب بيرون رويد. حتي اگر خواب آلودگي مزاحمتان است، از اتاق بيرون رويد و قدري نرمش كنيد تا خواب آلودگي از بين برود.
4. در صورت امكان، چند دقيقه قبل از اذان صبح از خواب بيدار شده، نماز شب بخوانيد و اگر در آن وقت بيدار نشديد، قضاي آن را به جا آوريد.
5. مقيد باشيد هر روز تعداد آيات معيني از قرآن را تلاوت كنيد (حداقل 30 تا 50 آيه) و در صورت تمايل در هفته هاي بعد، به ميزان آن بيفزاييد.
6. ترك گناه و مخالفت با هواهاي نفساني، نقش بسيار مؤثري در تقويت اراده و نهادينه كردن آن در درون انسان دارد.
7. هرگز در كارها، نااميد نشويد و با حالت تهاجمي، براي پي گيري و به انجام رساندن كارهاي ناقص و ناموفق، تلاش كنيد.
8. كارهايي را كه به عهده مي گيريد، ناتمام رها نكنيد. آنها را به نحو احسن و تا رسيدن به نتيجه مطلوب ادامه دهيد.
9. از پراكنده كاري و آشفتگي در كارها - كه موجب به هم ريختگي انجام فكري ميشود - بپرهيزيد و به فعاليتهاي خود تمركز و انسجام ببخشيد.
10. همواره بر خداوند توكل كرده و در همه امور از او استمداد جوييد.
مرور زمان و اشراف بشر به لحاظ علمي بر برخي از رازهاي خلقت طي ساليان مختلف رازها و ابعاد مختلف اعجاز قران را بري بشر روشن کرده است. به گونه اي که بخش زيادي از ناشناخته ها و اسرار طبيعت که طي قرون اخير به مدد پيشرفت علم و تکنولوژي براي انسان روشن و کشف شده است ۱۴ قرن قبل در قران مجيد به آن اشاره و راز و اسرار عجايب خلقت گياهان، جانوران، کوهها، آب ها و اقيانوس ها، سيارگان و ستارگان و فضا براي بشر بيان شده است.
به گزارش مشرق، همواره به بشر گفته شده است که در زمين گردش کنند و بر آنچه در آن خلق شده است بنگرند و بينديشند.دراين مطلب به بررسي بخش هايي از اعجاز قران در طبيعت شامل ترجمه آيات قران در باره هر پديده طبيعي به همراه توضيحات علم و يافته هاي علمي بشر در آن رابطه پرداخته شده است.
باران
سوره نور آيه۴۳: آيا نديدي که خداوند ابرهايي را به آرامي مي راند، سپس ميان آنها پيوند مي دهد، و بعد آن را متراکم مي سازد؟!
در اين حال، دانه هاي باران را مي بيني که از لابه لاي آن خارج مي شود; و از آسمان -از کوه هايي که در آن است (ابرهايي که همچون کوه ها انباشته شده اند)- دانه هاي تگرگ نازل مي کند، و هر کس را بخواهد بوسيله آن زيان مي رساند، و از هر کس بخواهد اين زيان را برطرف مي کند; نزديک است درخشندگي برق آن (ابرها) چشمها را ببرد!
دانشمندان با مطالعه بر روي ابرها به اين نتيجه رسيدند که چگونگي بارش باران از ابرها داراي سيستم و مرا حل خاصي مي باشد.
هواشناسان در مورد تشکيل ابر کومولونيمبوس مطالعه کرده اند تا نحوه توليد و ايجاد باران، تگرگ، برق (نور) را بيابند.يافته ها نشان مي دهد که کومولونيمبوس طي مراحل زير باران ايجاد مي کند.
۱- ابتدا ابرها با نيروي باد به حرکت در مي آيند، قطعه هاي پراکنده و کوچک که کومولوس نام دارند با نيروي باد به يکديگر فشرده شده و در يک منطقه تجمع مي يابند و ابرهاي کومولونيموس را مي سازند.
۲- اتصال: ابرهاي کوچکتر به يکديگر متصل و ابرهاي بزرگتر را تشکيل مي دهند.
۳- تراکم و انبوه شدن: وقتي ابرهاي کوچکتر به هم مي پيوندند و ابرهاي بزرگتر را مي سازند در ابرهاي بزرگ حرکت و رشد عمودي به سمت بالا صورت گرفته که اين پديده در مرکز ابرها بيشتر از لبه ها و کناره هاي آن رخ مي دهد.
ابرها بعد از اين رشد رو به بالا موجب کشيده شدن توده ابر به بالا و رسيدن به ناحيه سردتر اتمسفر (جو) که محل تشکيل قطره هاي آب و تگرگ است مي شود و قطره هاي آب و تگرگ، بزرگتر و سنگين تر شده و حرکت رو به بالاي آنها متوقف مي شود.
به صورت قطره هاي باران و تگرگ فرود مي آيند به هم پيوستن تکه هاي کوچک و تشکيل ابرهاي بزرگ مي باشد و شروع بارندگي مي باشد.
در مورد برف ها نيزهمه ابرها ذرات آب يا کريستال يخ را با خود حمل مي کنند، اما اين ذرات بسيار کوچکتر از آن هستند که به زمين ببارند.
اگر ارتفاع ابرها بيشتر شود، هواي سردتر، باعث فشرده تر شدن بخارآب مي شود، و اين ممکن است براي شکل دادن باران، تگرگ يا برف مناسب باشد.
تناسب باران
سوره زخرف آيه ۱۱ :همان کسي که از آسمان آبي فرستاد بمقدار معين، و بوسيله آن سرزمين مرده را حيات بخشيديم; همين گونه (در قيامت از قبرها) شما را خارج مي سازند! (۱۱)
بر اساس تحقيقاتي که دانشمندان بر روي تناسب قطرات باران انجام دادند به اين نتيجه رسيدند که مقدار قطراتي که از زمين بخار مي شودن در حدود ۱۶ ميليون تن مي باشد و به همين ميزانآب ازآسمان فرود ميآيد.
3. سري اول
4. براي اين که رنگ کلم قرمز ارغواني نشود، هنگام پخت کمي به آ ن سرکه بزنيد.
5. اگر آبگوشت تان سوخت و طعم سوختگي گرفت، يک قاشق چايخوري روغن بادام زميني به آن بيفزاييد.
6. براي اين که بطري هاي يک بار مصرف دوغ ، جاي زيادي در سطل آشغال خانه را نگيرد، آنها را محکم بفشاريد و در همان حالت در آن را ببنديد.
7. براي تميز کردن گل هاي خشک مصنوعي مي توانيد از سشوار با درجه کم استفاده کنيد.
8. براي ضدعفوني کردن سينک ظرفشويي آشپزخانه از محلول هاي شيميايي استفاده نکنيد، به جاي ان از محلول نمک استفاده کنيد.
9. براي مراقبت از وسايل و لوازم و البسه چرمي، کافي است ان را با آب گرم و صابون بشوييد وسپس آبکشي کنيد و اجازه دهيد چرم خشک شود تا روغن طبيعي خود را باز يابد.
10. براي تميز کردن غذا از قابلمه ان را پر از سرکه کرده و بعد از نيم ساعت قابلمه را با آب و مايع ظرف شويي براحتي بشوييد.
11. براي تميز کردن رنده ، مقداري نان خشک به آن بماليد.
12. براي از بين بردن بوي پياز مي توانيد دستان خود را قبل و بعد از پوست کندن پياز به کمي سرکه آغشته کنيد.
13. براي از بين بردن بوي نا مطبوع غذا از روي ظروف کافي است ظرف را در اب محتوي کمي سرکه مدتي خيس کنيد و سپس بشوييد.
14. براي پاک سازي تخته آشپزخانه که در اثر خرد کردن سبزيجات مختلف رنگ مي گيرد ، کافي است تخته هاي چوبي را با مقداري سرکه شستشو دهيد.
15. اگر کتري استيل ، يا چاي ساز شما جرم گرفته است، ميتوانيد مقداري سرکه را با آب داخل کتري يا سماور ريخته و بگذاريد بجوشد. با اين کار جرم کتري يا سماور گرفته مي شود. هر چقدر که جرم زيادتر باشد سرکه بيشتري لازم است و مدت زمان جوشاندن هم بايد بيشتر باشد.
16. پلاستيک دور يخچال و فريزر شما بعد از مدتي کثيف يا خشک ميشود ، بهترين راه براي تميز کردن و نرم کردن آن استفاده از مخلوط جوش شيرين و آب است. مقدار نصف ليوان آب ولرم و يک قاشق مرباخوري جوش شيرين را خوب هم زده و با تکه اي پنبه که به اين مايع آغشته است، تمام پلاستيک دور يخچال و فريزر شما تميز مي شود و هم عمر طولاني تري خواهند داشت.
17. براي جدا کردن و پاک کردن آدامس از روي لباس ، تکه اي يخ روي لکه گذاشته و چند مرتبه به آرامي روي آن بکشيد، سپس آدامس را جدا کنيد، البته دقت کنيد که پارچه لباس آسيب نديده و پاره نشود.
18. اگر مي خواهيد شلوار خود را با اتو خط بيندازيد با اسفنج آغشته به آب و سرکه سفيد محل مورد نظر را مرطوب کنيد سپس اتو بزنيد.
19. اگر زيپ لباس شما سخت حرکت مي کند ، قطره اي از روغن خياطي يا کمي صابون به آن بماليد.
20. اگر سوزن چرخ خياطي شما کند شده يک ورق سمباده را زير دستگاه قررار دهيد و يک رديف روي آن برويد تا سوزن تيز شود.
21. اگر مي خواهيد دکمه ي لباس شما براحتي کنده نشود، از نخ دندان براي دوخت آن استفاده کنيد.
22. براي تيز شدن قيچي هاي کند و قديمي ، با قيچي چند ورق آلومينيومي يا کاغذ سمباده را ببريد.اين کار باعث تيز شدن تيغه هاي قيچي خواهد شد.
23. اگر مي خواهيد هميشه کشک سالم در خانه داشته باشيد، کشک سائيده شده را در کيسه هاي نايلوني ضخيم بريزيد و پس از اينکه سر آن را بستيد در فريزر قرار دهيد و هر وقت به کشک احتياج داشتيد به اندازه ي نياز آن را چند ساعت قبل از مصرف بيرون بياوريد.
24. سري دوم
25. اگر به هنگام پخت قارچ چند قطره اي آب ليمو ترش به آن اضافه کنيد، قارچ ها پس از پخت همچنان سفيد باقي مي مانند.
26. ظروف مسي و برنجي پس از گذشت زمان و در مجاورت با هوا تغيير رنگ داده و تيره مي شوند، حال براي تميز کردن آن کافي است پنبه يا تکه پارچه اي را اندکي به آب ليمو ترش آغشته کرده و روي سطح فلز بماليد، سپس آن را شسته و خشک کنيد، خواهيد ديد که ظرف مسي يا برنجي شما مانند روز اول خواهد شد.
27. جهت جلوگيري از کپک زدن مربا در خارج از يخچال به هنگام پخت 2تا3 قاشق غذاخوري آبليمو اضافه کنيد.
28. اگر براي پخت سيب زميني يا تخم مرغ يا جوشاندن کنسرو تن ماهي کاسه اي رويي انتخاب کرده ايد، در آب حاوي مواد ياد شده چند قطره اي ليموترش بريزيد. بااين کار از سياه شدن جدار داخلي کاسه جلوگيري به عمل مي آيد.البته به جاي آبليمو از سرکه يا آبغوره نيز مي توانيد استفاده کنيد.به طور کلي ترشي مانع تغيير رنگ اين فلز مي شود.
29. اگر دستان شما پس از پاک کردن سبزي ها يا در صورت تماس با ميوه هايي مانند آلبالو يا شاه توت رنگي شده وبا اب و صابون نيز پاک نمي شود ،محلولي از آبليمو واب آماده کرده و دستان خود را براي مدت 10الي15 دقيقه در آن قرار دهيد سپس آنها را شسته خواهيد ديد چگونه سفيد خواهند شد.
30. اگر مي خواهيد گوشت سفت و دير پز را نرم کنيد روي همه ي قسمت هاي آن مخلوطي از سرکه و روغن زيتون بماليد و بگذاريد به مدت 2ساعت بماند و سپس آن را بپزيد.
31. براي اينکه بتوانيد مدت زمان بيشتري از ميوه موز نگهداري کنيد بايد آن را درون کاغذ آلومينيومي بپيچيد ودر يخچال بگذاريد .
32. براي اين که جعفري در غذايتان سبز باقي بماند فکافي است به محض آن که غذا شروع به جوشيدن کرد، جعفري را به آن اضافه کنيد.
33. براي پاک کردن لکه هاي چاي و قهوه از روي ظروف پلاستيکي و سبد ها از محلول جوش شيرين و آب و يک برس براي شستشو استفاده کنيد.
34. براي پوست هلو در تهيه مربا و کمپوت، آن ها را در يک دقيقه آب بجوشانيد و بعد پوست آن را بکنيد.
35. براي خشک کردن هلو يا زرد آلو ان ها را از وسط دو نيم کرده ، هسته را دراوريد وروي سيني فر بگذاريدف حرارت فر را روي حداقل تنظيم کنيد، لاي در فر را باز بگذاريد و مرتب به آن ها سر بزنيد و چنانچه لازم است آن ها را زير و رو کنيد تا نسوزد، وقتي برگه ها خشک شدند، سيني را از فر خارج کنيد.
36. براي تهيه يخ فانتزي، مي توانيد داخل هر قالب يک گيلاس يا آلبالو قرار دهيد و بعد در قالب آب بريزيد و بگذاريد يخ ببندد.
37. براي تازه ماندن کيک و شيريني مي توانيد آن ها در ظرف پلاستيکي گذاشته و يک تکه نان تازه يا نصف سيب درختي در آن قرار دهيد، رطوبت موجود در نان و سيب باعث تازه ماندن شيريني و کيک مي شود.
38. براي اين که موقع پاک کردن ماهي ليزي آن از بين برود به دستانتان کمي نمک بزنيد.
39. براي اين که بعد از سرخ کردن ماهي بوي آن در تابه نماند مقداري سرکه و آب در ظرف بريزيد و آن را به مدت چند دقيقه بجوشانيد با اغين کار بوي ماهي از بين ميرود.
40. اگر هنگام آشپزي خورشت شما قدري شور شد نگران نشويد. کافي است يک سيب زميني را پوست کنده و داخل خورشت بيندازيد، سيب زميني نمک غذا را به خود گرفته و طعم غذا بهتر ميشود. البته دقت کنيد بعد ازطبخ غذا آن سيب زميني را دو بيندازيد.
41. سري سوم
42. وقتي عطرتان تمام مي شود شيشه خالي آن را دور نيندازيد، مي توانيد براي خشبو شدن کمدتان شيشه هاي خالي عطر را در کمد لباسها بگذاريد.
43. حبوبات را حتما قبل از پختن خيس کنيد تا زودتر پخته شود. همچنين هيچ وقت موقع پختن حبوبات به آن نمک نزنيد چون اين کار باعث مي شود ديرتر بپزد.اگر آب حبوبات کم است آب سرد روي آن نريزيد، به جاي اين کار بگذاريد آب جوش بيايد بعد به اندازه ي کافي آب به آن اضافه کنيد. اگر بعد از چند ساعت حبوبات شما باز هم پخته نشد، مقدار کمي جوش شيرين به آن اضافه کنيد.
44. شکرک زدن عسل به د ليل تقلبي بودن آن نيست. اگر عسل شما شکرک زد، ظرف عسل را در ظرف ديگري که آب درون آن است بگذاريد و روي شعله ي کم اجاق گاز قرار دهيد. با اين کار شکرک عسل کم کم از بين مي رود . البته دقت کنيد در ظرف عسل محکم بسته شده باشد تا آب وارد آن نشود.
45. اگر برنج شما آفت زد ، آن را براي مدت چند ساعت در هواي آزاد و در جايي که سايه باشد بگذاريد ، با اين کار آفت آن از بين مي رود ، سپس برنج را در گوني ريخته و لا به لاي آن را نمک يا گلپر درسته بريزيد و در جاي خشک و خنک نگهداري کنيد.
46. براي اينکه سيب زميني ها سبز نشود ، آن ها در کيسه اي بريزيد و دور از نور نگهداريد.
47. براي اين که رب گوجه فرنگي شما کپک نزند ، مي توانيد روي آن را مقداري روغن بريزيد.
48. براي اين که پرهاي ريز از روبالشي بيرون نيايد، بهتر است روي استر روبالشي يک تکه صابون عطري خشک بماليد و انگاه داخل آن را پر بريزيد ، با انجام اين کار ديگر پر از آن بيرون نمي آيد.
49. اگر سوراخ دوش حمام يا دوش دستي آشپزخانه گرفته و آب به راحتي از آن بيرون نمي آيد، مي توانيد دوش را به مدت چند ساعت در سرکه قرار دهيد تا رسوبات آن از بين برود. همچنين براي براق و تميز شدن شيرهاي خانه مي توانيد آنها را با سرکه بشوييد.
50. اگر مي خاهيد طلاهايتان جلاي اوليه را پيدا کند، آن ها را در ظرفي بگذاريد که آب روي آن ها را بگيرد ، سپس مقداري متناسب با ظرفتان ، پودر لباسشويي به آن اضافه کرده و بگذاريد به مدت 15 دقيقه بجوشد، بعد آن ها آبکشي کنبد . طلاهايتان مثل روز اول خواهد شد.
51. اگر مي خواهيد دست هايتان هميشه نرم لطيف باشد وقتي ليموترش ، آناناس و کيوي مصرف ميکنيد، پوست آن ها را دور نيندازيد ، بلکه بهتر است آن ها را به همه جاي دستتان بماليد به طوري که رطوبت آن ها را روي پوست دستتان حس کنيد ، سپس بعد از چند دقيقه دست هايتان را با آب ولرم بشوييد.
52. اگر روي مبلمان چرم شما خودکاري شده،کمي الکل صنعتي روي پنبه بريزيد و روي خطوط بکشيد ، اين کار را آرام و با حوصله انجام دهيد ، سپس با يک تکه پارچه آن را تميز کنيد.
53. گاهي بچه ها در و ديوار خانه را با مداد رنگي خط خطي مي کنند. اگر روي ديوارهاي خانه شما هم با مداد رنگي خطي کشيده شده ، با يک مسواک و کمي خمير دندان مي توانيد آن را تميز کنيد.
54. اگر مي خواهيد خانه اي خوشبو داشته باشيد ، يک تا 2 قطره عطر روي لامپ خاموش اتاقتان اسپري کنيد، وقتي که چراغ را روشن مي کنيد ، گرماي چراغ بوي عطر را در خانه پراکنده مي کند.
55. اگر روي شيشه هاي پنجره ، لکه اي توسط حشرات مختلف ايجاد شده است،مي توانيد با مقداري چاي سرد آن را تميز کنيد . همچنين براي اين که پنجره هاي شما بسيار براق وتميز شود ، هنگام خشک کردن آن ها از لباس هاي نخي تميز که به آن ها احتياجي نداريد استفاده کنيد.
56. اگر سطح وان حمام جرم گرفته و نمي خواهيد براي تميز کردن آن از مواد شيميايي استفاده کنيد،بهتر است اسفنجي را به سرکه آغشته کرده و با آن وان حمام را تميز کنيد ، سپس مقداري پودر جوش شيرين را روي سطح وان ريخته و با اسفنج آن را مرطوب کنيد، در پايان هم آن را با آب تميز بشوييد تا به نتيجه دلخواه برسيد.
57. قرار داشتن وسايل سنگين روي فرش باعث ايجاد فرو رفتگي در سطح آن مي شود ، اما اگر تکه اي يخ روي محل مورد نظر بگذاريد و سپس با دستمال خشک آن را مالش دهيد فرش به حالت اوليه بر مي گردد.
58. سري چهارم
59. توصيه مي شود در روزهاي بسيار سرد که شيشه ها يخ زده اند آنها را پاک نکنيد. در اين وضعيت شيشه ها بسيار ترد و شکننده ميشوند و امکان شکستن آنها زياد است.
60. يادتان باشد اگر لکه روي فرش بيش از يکي دو روز بماند ثابت مي شود، توصيه ميشود لکه را هر چه زودتر با مواد پاک کننده فرش بشوييد.
61. براي جلوگيري از جمع شدن قالي ها دور تا دور قالي را از زير نوارهاي چرمي بدوزيد.
62. شامپو فرش ساده درست کنيد:2 قاشق چاي خوري نمک و يک قاشق چاي خوري مايع ظرفشويي را در يک ليتر آب حل کنيد آنرا خوب به هم بزنيد تا کف کند و از کف ان براي تميز کردن فرش استفاده کنيد. اين شامپو براي خشکشويي پالتو نيز مناسب است.
63. اگر تخته آشپزخانه شما بر اثر خرد کردن مواد غذايي مختلف جرم گرفته وکدر شده يا تغيير رنگ داده مي توانيد آنرا با کمي سرکه بشوييد تا تميز شود.
64. براي تشخيص کهنه يا تازه بودن تخم مرغ بايد آنرا در يک کاسه آب سرد بگذاريد، اگر تخم مرغ ته ظرف رفت تازه است ، اما اگر روي آب آمد شايد بهتر است آنرا استفاده نکنيد يا در ظرف جداگانه اي بشکنيد تا از کهنه بودن آن مطمئن شويد.
65. براي پختن سيب زميني ، اول بگذاريد آب جوش بيايد سپس سيب زميني ها را با مقداري نمک به آن اضافه کنيد ، به اين صورت سيب زميني ها بعد از پختن ترک بر نمي دارد و سالم مي ماند.
66. براي اينکه چربي داخل مايکروفر از بين برودمي توانيد يک پيمانه جوش شيرين ومقداري آب را داخل مايکروفر گذاشته و حدود 20 دقيقه حرارت دهيد.اين شيوه راحت ترين و سريع ترين راه براي از بين بردن چربي ها و بوي غذا از مايکروفر است.
67. براي بر طرف کردن خش از روي شيشه عينک يا ديسک هاي فشرده از خمير دندان معمولي يعني خمير غير ژل استفاده کنيد ، کمي از خمير دندان را با دستمال نرم و با ملايمت روي سطح مورد نظر بماليد وسپس با دستمال مرطوب آن را پاک کنبد.
68. اگر کفشهايتان خيس شده روزنامه اي خشک درون آن گذاشته و کفش را در جايي که جريان هوا وجود دارد قرار دهيد ، حواستان باشد اگر کفش خيس خود را مقابل بخاري يا شوفاژخشک کنيد ممکن است روي آن سفيدک بزند.
69. اگر کفشتان نو است بهتر است اول آنرا در يک روز آفتابي و خشک بپوشيد با اين کار لايه اي از خاک کف کفش شما جمع شده و در نتيجه مقاومت آن در مقابل آب و رطوبت افزايش مي يابد.
70. اگر تصميم داريد کفش بخريد سعي کنيد عصرها براي اين کار برويد و حتما هر دو لنگه ي کفش را بپوشيد و با آنها کمي راه برويد.
71. اگر فرش يا موکت شما پرز مي دهد کيسه ي حمام را خيس کنيد و از راه خواب قالي آنرا کيسه بکشيد به اين ترتيب پرز فرش از بين ميرود.
72. اکر سبد ها ي حصيري يا پلاستيکي شما در تماس مداوم با آب کثيف شده اند مقداري جوش شيرين را با آب داغ مخلوط نموده و با يک مسواک يا برس تميز پاک کنيد .
73. اگر مي خواهيد کارد و چنگال شما هميشه تميز براق باشد و هيچ اثري از لک روي آن ها نباشد هرگز آن ها را با بقيه ظروف خيس ندهيد بلکه بهتر است آن ها را بلافاصله شسته و خشک کنيد.
74. براي تميز کردن ديوارهاي سراميکي هرگز از اسيدهاي قوي استفاده نکنيد و يا روي آن ها را با سيم نکشيد، براي اين کار مي توانيد مقداري سرکه را با آب مخلوط کرده و با استفاده از يک اسفنج مناسب روي ديوار بکشيد سپس بگذاريد چند دقيقه باقي بماند و بعد ديوار را با آب و مواد شوينده غير اسيدي شسته و خشک کنيد
جواب اجمالي:
رافضي به معناي رها كننده است و در ابتدا به كسي گفته مي شد كه با حكومت وقت مخالفت كند و چون شيعيان خلافت بعضي خلفا را رها كردند، اين نام را براي آنان استفاده كردند ولي انگيزه اصلي به كارگيري اين لقب طعنه زدن به شيعيان به عنوان رها كنندگان دين است و بهانه اي گرديده بود براي ظلم كردن به آنان.
جواب تشريحي:
«رافضه» از ماده «رفض» به معناي ترك كردن و رها كردن است، چنان چه در مقابيس اللغة آمده: (رفضتُ الشيء أي تركته) يعني فلان شيء را رفض كردم يعني آن را ترك كردم. و در ادامه گفته: به كساني كه با اميران و حاكمان خود مخالفت مي كردند، روافض گفته مي شد.([1])
اين واژه در ابتدا، همان طور كه در معناي لغوي گفته شد، به كساني كه با حكومت وقت مخالفت مي كردند، اطلاق مي شده است، چنانكه معاويه اين لفظ را بر مردان و عده اي ديگر كه پس از جنگ جمل نزد او آمده بودند به كار برده و در نامه خود به عمروعاص نوشته است: «وقد سقط الينا مروان بن الحكم في رافضة اهل البصرة»([2]); مروان با گروهي از رافضه (كساني كه با علي(عليه السلام) مخالفت مي كردند) نزد ما آمد. و اين كه بعدها به شيعيان رافضه گفته شد به اين دليل بود كه شيعيان را به خروج از دين و ترك آن متهم مي كردند. و آنان را مخالف و ترك كننده خلفا مي دانستند.
اما بعد از آن اين اصطلاح در مورد شيعيان به دو صورت به كار رفته است:
الف) گاهي اين واژ به همه فرقه هاي شيعه اطلاق شده، چنان كه اسفراييني، اماميه را يكي از فرقه هاي رافضه دانسته و دو فرقه ديگر را كيسانيه و زيديه بر شمرده است.([3])
ب) و گاهي اين واژه به فرقه خاصي از شيعه (اماميه) اطلاق شده چنان كه ابوالحسن اشعري گفته است: «دومين گروه از شيعه، رافضيان يا اماميه اند»([4])
به هر حال با مطالعه در تاريخ متوجه مي شويم كه بعضي از اهل سنت از اين اصطلاح به عنوان حربه براي تضعيف و به انزوا كشيدن شيعه استفاده كرده اند، چرا كه از اين طريق آنها را به رها كردن و ترك دين و خروج از اسلام متهم مي كنند و وقتي شيعيان با چنين برخوردي از طرف اهل سنت مواجه مي شدند نزد ائمه(عليهم السلام)مي رفتند و از اين وضع شكايت مي كردند و ائمه(عليهم السلام) با درايت اين مشكل را به نحو مطلوبي حل مي كردند. در روايتي آمده كه يكي از ياران امام صادق(عليه السلام) به ايشان عرض كرد: مردم به ما لقبي مي دهند كه كمر ما را شكسته و قلب هاي ما را پژمرده كرده است و حاكمان به بهانه اين لقب خون ما را مباح مي دانند. امام صادق(عليه السلام) فرمود: آيا منظورت لقب «رافضه» است، عرض كرد: آري، امام(عليه السلام) او را دلداري داد و به او فرمود: اندوهگين مباش كه گروه خاصي از اصحاب موسي (كه فرعون را رها كردند) به اين نام، ناميده شدند… آري شما بدي را رها كرديد ولي آنان خوبي را»([5])
حال جاي بسي تعجب است كه محبان اهل بيت(عليهم السلام) به خروج از دين متهم مي شوند، اهل بيتي كه مردن همراه با محبت آنان، مردن در اوج و كمال ايمان است (من مات علي حب آل محمد مات مؤمناً متكمل الايمان)([6]) و شافعي چه نيكو سروده:
ان كان رفضاً حب آل محمد***فليشهد الثقلان اني رافضي([7])
يعني اگر محبت نسبت به اهل بيت رفض است پس زمين و آسمان شهادت دهند كه من رافضي هستم .
________________________________________
[1]- محمد بن فارس، معجم مقابيس اللغة، ذيل كلمه رفض.
[2]- نصر بن مزاحم: وقعه صفين (مؤسسة العربية الحديثه) ص 24 و شبيه اين عبارت در: انساب الاشراف: بلاذري (دارالفكر، بيروت) ج 3، ص 72 .
[3]- اسفراييني: التبصير في الدين، تحقيق از كمال يوسف الحوت (عالم الكتب، چاپ اول، 1403 هـ ) ص 27 .
[4]- ابوالحسن اشعري: مقالات الاسلاميين (مكتبة العصرية) ج 1، ص 88 .
[5]- كليني: كافي (دارالاضواء، چاپ سوم، 1405) ج 8، ص 28 .
[6]- ديوان شافعي (دار احياء التراث العربي، چاپ چهارم، 1402 هـ ) ص 55. و ابن عساكر: تاريخ دمشق (تحقيق علي شيري، دارالفكر) ج 9، ص 20 .
[7]- همان.
|
“خنّاس” صیغة مبالغه از مادّة “خنوس” به معنای جمع شدن و عقب رفتن است; به شیطان نیز “خنّاس” گفته میشود، زیرا هنگامی که نام خدا برده میشود، عقبنشینی میکند و از آن جا که این امر غالباً با مخفیکاری و پنهان شدن توأم است، این واژه به معنای “اختفأ” نیز آمده است.(ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن المصطفوی، ج 3، ص 131ـ132، مؤسسة الطباعة و النشر / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 27، ص 473، دارالکتب الاسلامیة.) “خنّاس” در آیة شریفه “مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ “(ناس،4) صفت “وسواس” (وسوسه کننده) است، چه از جنّ باشد و چه از انس، مانند انسانهای شیطان صفت.(ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، همان / قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 2، ص 310، دارالکتب الاسلامیة.)
موارد هفتگانه ذيل، نشان زنذليلي نيست:
اوّل: * خدمت مرد به همسرش:
امير المؤمنين عليه افضل صلوات المصلّين فرموده اند: «رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بر ما وارد شدند در حالي که حضرت فاطمه (عليها السّلام) در کنار ديگ نشسته بود و من نيز مشغول پاک کردن عدس بودم.
رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمودند: اي ابا الحسن! عرض کردم: لبّيک اي رسول خدا! فرمودند: بشنو؛ و نمي گويم مگر آنچه را که پروردگارم امر کرده است: هيچ مردي نيست که به همسرش در خانه کمک کند، مگر آن که براي اوست ـ به تعداد موهاي بدنش ـ عبادت يک سال، که روزها را روزه گرفته و شب ها را به تهجّد و عبادت، قيام کرده است …
اي علي! ساعتي در خدمت خانه بودن، بهتر از هزار سال عبادت، و هزار حجّ، و هزار عمره است؛ و بهتر است از آزاد نمودن هزار بنده، و … » 1
(البتّه جا دارد در مورد خدمت زن به شوهرش نيز اشارهاي بنمائيم:
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلّم فرموده اند: «هيچ زني نيست که به شوهرش جرعه اي آب بنوشاند، مگر اين که براي او بهتر است از يک سال عبادتي که روزها را روزه بگيرد و شب ها را به تهجّد و عبادت، قيام کند؛ و خداوند، در ازاء هر جرعه که به شوهرش نوشانده، شهري در بهشت براي او بنا مي کند، و شصت گناه او را مي آمرزد.»2
و حضرت امام باقر عليه السّلام فرمودهاند: «جهاد زن، نيکو شوهرداري کردن است.»3
و حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودهاند: «امّ سلمه از رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) درباره فضيلت زنان در امر خدمت به شوهرانشان سؤال کرد. حضرت فرمودند: هر زني که در خانه شوهرش، چيزي را به منظور سامان دادن و مرتّب کردن، جا به جا کند، خداوند به او نظر ميفرمايد؛ و کسي که خداوند به او نظر فرمايد، عذابش نميکند.
امّ سلمه ـ رضي الله عنها ـ عرض کرد: باز هم درباره ثواب زنان بينوا مطلبي بفرمائيد ـ پدر و مادرم فداي شما باد. ـ
حضرت فرمودند: اي امّ سلمه! به راستي هرگاه زن، باردار شود، اجر و پاداشي همچون کسي که با جان و مالش در راه خداوند عزّتمند و صاحب جلال جهاد ميکند براي اوست.
و زماني که وضع حمل کند، به او گفته ميشود: مسلّماً گناهانت آمرزيده شد، پس اعمالت را از نو شروع کن.
و چون به نوزادش شير دهد، به ازاء هر دفعه، ثواب آزاد کردن بندهاي از فرزندان حضرت اسماعيل به او عطا ميشود.»4 )
دوم: * صبر بر بد اخلاقي همسر:
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «مردي که بر بد اخلاقي زنش صبر کند، خداوند آن اجر و ثوابي را که به حضرت ايوب (عليه السّلام) ـ به جهت بلا و گرفتارياش ـ عطا فرمود، به او عطا ميفرمايد.
و زني که بر بد اخلاقي شوهرش صبر کند، خداوند مانند ثواب حضرت آسيه ـ دختر مزاحم (همسر فرعون) ـ را به او عطا ميفرمايد.»5
سوم: * صبر و خويشتنداري در خانواده:
حضرت امام باقر عليه السّلام فرمودهاند: «به راستي من نسبت به اين غلامم و خانوادهام، بر چيزهائي صبر و خويشتنداري ميكنم كه از حنظل6 در كامم تلختر است!
آري، به راستي هر كس صبر و خويشتنداري کند، به واسطه صبرش، به درجه روزه دار شب زنده دار، و درجه شهيدي كه در پيشگاه حضرت محمّد (صلّي اللَّه عليه و اله و سلّم) شمشير زده نائل ميشود.»7
چهارم: * آشتي دادن:
پيامبر رحمت صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «هر كس براي صلح و آشتي ميان دو تن گام بردارد، خداوند و فرشتگانش بر او درود مي فرستند تا زماني که بازگردد؛ و پاداش شب قدر به او عطا ميشود.»8
و نيز فرمودهاند: «کسي که براي آشتي دادن ميان زن و شوهري گام بردارد، خداوند به او اجر هزار شهيد بر حقّ ـ که در راه خدا کشته شده اند ـ عطا ميفرمايد. و به ازاء هر قدمي که بر ميدارد، و هر کلمهاي که ميگويد، براي او عبادت يک سال ـ که شبها را به تهجّد و عبادت، قيام کرده، و روزها را روزه گرفته ـ ميباشد.»9
پنجم: * در کنار اهل و عيال بودن:
حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودهاند: «براي اهل مروّت و جوانمردي مايه هلاکت است که مردي ـ در شهري که اهل و عيالش حضور دارند ـ خارج از منزلش شب را به سر ببرد!»10
ششم: *تفقّد و بوسيدن خانواده:
پيامبر رحمت صلّي الله عليه و آله و سلّم به مردي فرمودند: «… به نزد خانواده ات بازگرد و آنان را تفقّد نما و ببوس؛ که همين کار، صدقه است.»11
و نيز فرمودهاند: «فرزندان تان را زياد ببوسيد؛ که به راستي براي شما به ازاء هر بوسيدن، درجهاي در بهشت هست، که بلنداي آن درجه، به اندازه مسير پانصد سال است!»12
هفتم: * بهتر بودن براي خانواده:
پيامبر رحمت صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «بهترين شما کسي است که براي خانوادهاش بهتر باشد. و من بهترين شما براي خانوادهام هستم.»13
و نيز فرمودهاند: «عيال و افراد تحت تکفّل مرد، اسيران او هستند. و محبوبترين بندگان به پيشگاه خداوند عزّتمند و صاحب جلال، خوشبرخوردترين آنان است نسبت به اسيرانش.»14
رعايت نکردن موارد ذيل، نشان زنذليلي است:
اوّل: * اجازه ندادن به زنان در گناهان و غيرت و حسّاسيت نسبت به حجاب و عفاف ايشان:
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودهاند: «… هرگاه زن از منزلش خارج شود، در حالي که خود را زينت و آرايش و معطّر کرده، و شوهرش نيز به آن راضي باشد، به ازاء هر قدمي که آن زن بر ميدارد، خانهاي در آتش جهنّم براي شوهرش بنا ميشود! …»15
و نيز فرمودهاند: «اي علي! هر کس از زنش اطاعت کند، خداوند او را به صورت در جهنّم مياندازد.» حضرت علي عليه السّلام پرسيدند: «چه اطاعتي منظور است؟» حضرت فرمودند که منظور اجازه دادن براي رفتن به جاهاي نامناسب و پوشيدن لباس نازک است.16
و امير المؤمنين عليه افضل صلوات المصلّين فرمودهاند: «… چشمان زنان را به وسيله حجاب و پرده نشيني بپوشان؛ که به راستي شدّت حجاب براي ايشان، موجب بقاء و ماندگاري بيشتر است…»17
ْو حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها فرمودهاند: «هيچ چيز براي زن بهتر از اين نيست که مرد نامحرمي را نبيند، و مرد نامحرمي او را نبيند.»18
دوم: * مکنت نبخشيدن به زنان فراتر از حدّ خودشان:
امير المؤمنين عليه افضل صلوات المصلّين فرمودهاند: «زن را بر آنچه به او مربوط نيست مسلّط مگردان؛ که به راستي اين امر خوشتر براي حالش، آسودهتر براي خاطرش و پايدارتر براي جمال و زيبايياش ميباشد. چرا که حقيقتاً زن ريحانهاي لطيف و خوشبوست، نه کارگزار و مباشر امور… و او را به طمع مينداز که براي غير خودش ميانجيگري و وساطت کند.»19
سوم: * عدم نيازمندي به زنان:
امير المؤمنين عليه افضل صلوات المصلّين فرمودهاند: «سنگينيهاي امور زندگيتان را بر دوش زنان منهيد و تا ميتوانيد از آنان استغناء و بينيازي ورزيد؛ که به راستي آنان بسيار منّت ميگذارند و نيز احسان را کفران ميکنند!»20
چهارم: * اطاعت نکردن از زنان و نسپردن تدبير امور به ايشان:
امير المؤمنين عليه افضل صلوات المصلّين فرمودهاند: «به راستي دينداران نشانههايي دارند که به آنها شناخته ميشوند: راستگويي، امانتداري، وفاي به عهد، پيوند با خويشان، ترحّم بر ضعيفان، كمتر تسليم شدن در برابر زنان، بخشش و احسان، خوشاخلاقي، بردباري فراوان، پيروي از علم و هر چه كه مايه تقرّب به خداست.
ايشان زندگي اي دلنشينتر و سرانجامي خوش دارند.»21
و امير المؤمنين عليه افضل صلوات المصلّين فرمودهاند: «هر مردي که زني عهدهدار تدبير امورش شود، ملعون است!»22
پي نوشت ها
1 «دَخَلَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلّي الله عليه و آله و سلّم) وَ فَاطِمَةُ (عليها السّلام) جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّي الْعَدَسَ قَالَ: يَا أَبَا الْحَسَنِ! قُلْتُ: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: اسْمَعْ وَ مَا أَقُولُ إِلَّا مَا أَمَرَ رَبِّي: مَا مِنْ رَجُلٍ يُعِينُ امْرَأَتَهُ فِي بَيْتِهَا إِلَّا كَانَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَي بَدَنِهِ عِبَادَةُ سَنَةٍ صِيَامُ نَهَارِهَا وَ قِيَامُ لَيْلِهَا وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الثَّوَابِ مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ الصَّابِرِينَ وَ دَاوُدَ النَّبِيَّ وَ يَعْقُوبَ وَ عِيسَي (عليهم السّلام)
يَا عَلِيُّ! مَنْ كَانَ فِي خِدْمَةِ عِيَالِهِ فِي الْبَيْتِ وَ لَمْ يَأْنَفْ كَتَبَ اللَّهُ اسْمَهُ فِي دِيوَانِ الشُّهَدَاءِ وَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِيدٍ وَ كَتَبَ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَي بِكُلِّ عِرْقٍ فِي جَسَدِهِ مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ
يَا عَلِيُّ! سَاعَةٌ فِي خِدْمَةِ الْبَيْتِ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ أَلْفِ حَجٍّ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ خَيْرٌ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ أَلْفِ مَرِيضٍ عَادَهُ وَ أَلْفِ جُمُعَةٍ وَ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ أَلْفِ جَائِعٍ يُشْبِعُهُمْ وَ أَلْفِ عَارٍ يَكْسُوهُمْ وَ أَلْفِ فَرَسٍ يُوَجِّهُهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ دِينَارٍ يَتَصَدَّقُ عَلَي الْمَسَاكِينِ وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَقْرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ مِنْ أَلْفِ أَسِيرٍ اشْتَرَاهَا فَأَعْتَقَهَا وَ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَلْفِ بَدَنَةٍ يُعْطِي لِلْمَسَاكِينِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّي يَرَي مَكَانَهُ مِنَ الْجَنَّةِ
يَا عَلِيُّ! مَنْ لَمْ يَأْنَفْ مِنْ خِدْمَةِ الْعِيَالِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ
يَا عَلِيُّ! خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةٌ لِلْكَبَائِرِ وَ يُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ حُورِ الْعِينِ وَ يَزِيدُ فِي الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَاتِ
يَا عَلِيُّ! لَا يَخْدُمُ الْعِيَالَ إِلَّا صَدِّيقٌ أَوْ شَهِيدٌ أَوْ رَجُلٌ يُرِيدُ اللَّهُ بِهِ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» ميزان الحکمه به نقل از بحار الانوار ج 101 ص132 و مستدرک الوسائل ج13 ص48
2 «مَا مِنِ امْرَأَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهَا مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِيَامِ نَهَارِهَا وَ قِيَامِ لَيْلِهَا وَ يَبْنِي اللَّهُ لَهَا بِكُلِّ شَرْبَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ وَ غَفَرَ لَهَا سِتِّينَ خَطِيئَةً» ميزان الحکمه به نقل از وسائل الشيعه ج 20 ص172
3 «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّل» وسائل الشيعه ج 20 ص221
4 عَنِ الصَّادِقِ عليه السّلام قَالَ: سَأَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَسُولَ اللَّهِ (صلّي الله عليه و آله و سلّم) عَنْ فَضْلِ النِّسَاءِ فِي خِدْمَةِ أَزْوَاجِهِنَّ فَقَالَ: أَيُّمَا امْرَأَةٍ رَفَعَتْ مِنْ بَيْتِ زَوْجِهَا شَيْئاً مِنْ مَوْضِعٍ إِلَي مَوْضِعٍ تُرِيدُ بِهِ صَلَاحاً إِلَّا نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهَا وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ لَمْ يُعَذِّبْهُ
فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: زِدْنِي فِي النِّسَاءِ الْمَسَاكِينِ مِنَ الثَّوَابِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَقَالَ (صلّي الله عليه و آله و سلّم): يَا أُمَّ سَلَمَةَ! إِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا حَمَلَتْ كَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ كَمَنْ جَاهَدَ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا وَضَعَتْ قِيلَ لَهَا قَدْ غُفِرَ لَكَ ذَنْبُكَ فَاسْتَأْنِفِي الْعَمَلَ فَإِذَا أَرْضَعَتْ فَلَهَا بِكُلِّ رَضْعَةٍ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ» بحار الانوار ج100 ص252
5 «مَنْ صَبَرَ عَلَي سُوءِ خُلُقِ امْرَأَتِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مَا أَعْطَي أيّوبَ (عليه السّلام) عَلَي بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَي سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا الله مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ» مکارم الاخلاق ص213
6 ميوه اي است به شکل هندوانة بسيار کوچک، که طعمش تلخ است… (فرهنگ عميد)
7 «إِنِّي لَأَصْبِرُ مِنْ غُلَامِي هَذَا وَ مِنْ أَهْلِي عَلَي مَا هُوَ أَمَرُّ مِنَ الْحَنْظَلِ إِنَّهُ مَنْ صَبَرَ نَالَ بِصَبْرِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ دَرَجَةَ الشَّهِيدِ الَّذِي قَدْ ضَرَبَ بِسَيْفِهِ قُدَّامَ مُحَمَّدٍ (صلّي الله عليه و آله و سلّم)» ثواب الاعمال ص 198
8 «مَنْ مَشَي فِي صُلْحٍ بَيْنَ اثْنَيْنِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتُهُ حَتَّي يَرْجِعَ وَ أُعْطِيَ أَجْرَ لَيْلَةِ الْقَدْر» ثواب الاعمال ص 288
9 «مَنْ مَشَي فِي إِصْلَاحِ بَيْنِ امْرَأَةٍ وَ زَوْجِهَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَقّاً وَ كَانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ يَخْطُوهَا وَ كَلِمَةٍ فِي ذَلِكَ عِبَادَةُ سَنَةٍ قِيَامٌ لَيْلُهَا وَ صِيَامٌ نَهَارُهَا» وسائل الشيعه ج 16 ص344
10« هُلْكٌ بِذَوِي الْمُرُوءَةِ أَنْ يَبِيتَ الرَّجُلُ عَنْ مَنْزِلِهِ بِالْمِصْرِ الَّذِي فِيهِ أَهْلُه» من لا يحضره الفقيه ج3 ص555
11 «… فَارْجِعْ إِلَي أَهْلِكَ فَأَصِبْهُمْ فَإِنَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْكَ صَدَقَة» ثواب الاعمال ص139
12 «أَكْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ أَوْلَادِكُمْ فَإِنَّ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ مَسِيرَةَ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ» وسائل الشيعه ج 21 ص485
13 «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي» همان
14«عِيَالُ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْسَنُهُمْ صُنْعاً إِلَي أُسَرَائِه» همان
15 « … وَ الْمَرْأَةُ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ بَابِ دَارِهَا مُتَزَيِّنَةً مُتَعَطِّرَةً وَ الزَّوْجُ بِذَلِكَ رَاضٍ يُبْنَي لِزَوْجِهَا بِكُلِّ قَدَمٍ بَيْتٌ فِي النَّارِ فَقَصِّرُوا أَجْنِحَةَ نِسَائِكُمْ وَ لَا تُطَوِّلُوهَا فَإِنَّ فِي تَقْصِيرِ أَجْنِحَتِهَا رِضًي وَ سُرُوراً وَ دُخُولَ الْجَنَّةِ بِغَيْرِ حِسَابٍ احْفَظُوا وَصِيَّتِي فِي أَمْرِ نِسَائِكُمْ حَتَّي تَنْجُوا مِنْ شِدَّةِ الْحِسَابِ وَ مَنْ لَمْ يَحْفَظْ وَصِيَّتِي فَمَا أَسْوَأَ حَالَهُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّه» بحار الانوار ج 100 ص249
16 ِ «يَا عَلِيُّ! مَنْ أَطَاعَ امْرَأَتَهُ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَي وَجْهِهِ فِي النَّارِ» فَقَالَ عَلِيٌّ (عليه السّلام): وَ مَا تِلْكَ الطَّاعَةُ؟ قَالَ صلّي الله عليه و آله و سلّم: «يَأْذَنُ فِي الذَّهَابِ إِلَي الْحَمَّامَاتِ وَ الْعُرُسَاتِ وَ النَّائِحَاتِ وَ لُبْسِ ثِيَابِ الرِّقَاق» بحار الانوار ج 74 ص53
17 «… وَ اكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِيَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَي عَلَيْهِنَّ وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَعْرِفْنَ غَيْرَكَ فَافْعَلْ» نهج البلاغه، نامة 31
18 «مَا مِنْ شَيْ ءٍ خَيْرٌ لِلْمَرْأَةِ مِنْ أَنْ لَا تَرَي رَجُلًا وَ لَا يَرَاهَا» مستدرک الوسائل ج14 ص289
19 «لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنَ الْأَمْرِ مَا يُجَاوِزُ نَفْسَهَا فَإِنَّ ذَلِكَ أَنْعَمُ لِحَالِهَا وَ أَرْخَي لِبَالِهَا وَ أَدْوَمُ لِجَمَالِهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ … وَ لَا تُطْمِعْهَا أَنْ تَشْفَعَ لِغَيْرِهَا»کافي ج5 ص510 (قريب به همين مضمون: نهج البلاغه، نامة 31)
20 «لا تَحمِلُوا النّساءَ أثقالَكُم وَ استَغنُوا عَنهُنَّ مَا استَطَعتُم، فَاِنَّهُنَّ يُكثِرنَ الاِمتِنانَ، وَ يَكفُرنَ الاِحسانَ» غرر الحکم ـ شرح مرحوم آقا جمال الدين خوانساري ج6 ص338
21 «إِنَّ لِأَهْلِ الدِّينِ عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا صِدْقَ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ وَ وَفَاءً بِالْعَهْدِ وَ صِلَةً لِلْأَرْحَامِ وَ رَحْمَةً لِلضُّعَفَاءِ وَ قِلَّةَ مُؤَاتَاةٍ لِلنِّسَاءِ وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ سَعَةَ الْحِلْمِ وَ اتِّبَاعَ الْعِلْمِ وَ مَا يُقَرِّبُ مِنَ اللَّهِ زُلْفَي فَ طُوبي لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب» تحف العقول ص211
22 «كُلُّ امْرِئٍ تُدَبِّرُهُ امْرَأَةٌ فَهُوَ مَلْعُونٌ» بحار الانوار ج 100 ص228
برخی علمای اهل سنت، صلوات را مخصوص رسول خدا صلی الله علیه و آله و حداکثر در حق انبیای الهی روا دانسته و از نوع صلواتی که در بین شیعیان رایج است اظهار شگفتی می کنند؛ آنگاه با کنایه و یا صریح، کار آنها را مردود شمرده و از آن نهی می کنند.
فخر رازی می نویسد: علمای ما (اهل سنت)، ذکر «صلوات اللّه علیه» و «علیه الصلاة و السلام» را جز در حق رسول خدا جایز ندانسته و از آن منع می کنند در حالی که شیعه آن را برای علی و اولاد علی هم به کار می*برد.
(1)
قاضی عیاض می نویسد: سلام و صلوات مخصوص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سایر انبیاء است و کس دیگری در این امر با آنها شریک نیست؛ چنانچه خداوند متعال دستور داده است: «صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً». در مورد دیگران باید غفران و رضای الهی را برایشان طلب کرد همانگونه که خداوند متعال فرمود: «یقولون ربّنا اغفر لنا ولإخواننا الذین سبقونا بالإیمان» و نیز: «والذین اتّبعوهم بإحسان رضی اللَّه عنهم».
او ادامه می دهد: اما این نوع صلوات که غیر پیامبر(منظورش آله و یا آل محمد) صلی الله علیه و آله را هم اضافه می کنند ساخته و پرداخته شیعه است که باید با آن مخالفت کرد.(2)
سوال:
اگر حق این است که این آقایان ادعا می کنند و نباید کس دیگری را به ذکر صلوات اضافه کرد؛ به ما پاسخ دهند که چرا خودشان صحابه را به این ذکر اضافه کرده و بعد از صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله می گویند: «و صحبه» ؛ «و علی صحبه»؟
دلیل شیعه در گفتن «و آله» در صلوات
شیعه معتقد است اسلام در قرآن خلاصه نمی شود و این سخن که «کتاب الله حسبنا؛ کتاب خدا ما را کفایت می کند»(3)، سخنی باطل و مردود است. ما بر این باوریم که پیام اسلام را باید از قرآن و عترت شنید و این همان سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین(4) است. از این رو اگر دستوری در قرآن نبود ولی روایت معتبری داشت مانند قرآن مقبول است و باید به آن عمل شود.
فخر رازی می نویسد: علمای ما (اهل سنت)، ذکر «صلوات اللّه علیه» و «علیه الصلاة و السلام» را جز در حق رسول خدا جایز ندانسته و از آن منع می کنند در حالی که شیعه آن را برای علی و اولاد علی هم به کار می*برد
بنابراین:
1. درست است که در قرآن سخنی از «و آله» نیست و آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما» (5) تنها به رسول خدا اشاره می کند؛ اما از این آیه فهمیده نمی شود که به دیگران نمی شود سلام داد و درود فرستاد.
2. رسول خدا صلی الله علیه و آله مفسر قرآن است و اوست که پرده از ابهام برداشته و اختلافات تفسیری را حل می کند «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فیهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (6) حال که روایات روشنی از آن حضرت در اختیار ما و شماست؛ چرا به آن مراجعه نکرده و توجهی به آنها نمی کنید؟
اگر به سخنان آن حضرت مراجعه کنید؛ پاسخ روشنی دستگیرتان می شود:
کعب بن عجزة می گوید: در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودم که مردی آمد از حضرت پرسید: ای رسول خدا! ما می دانیم چگونه به شما سلام کنیم؛ ولی [نمی داینم چگونه به شما صلوات بفرستیم. به ما بگویید که] صلوات بر شما چگونه است؟
حضرت فرمود اینگونه بگویید: «اللّهمّ صَلِّ على مُحمُدٍ و على آلِ مُحمّدٍ كَمَا صَلَّیتَ عَلى آلِ اِبراهیمَ اِنَّكَ حَمیدٌ مجیدٌ اللّهمّ بارِك علَى مُحَمّدٍ و على آل محمد كما باركتَ على آل ابراهیمَ اِنّكَ حمیدٌ مجیدٌ». (7)
همانگونه که ملاحظه می شود صلواتی که شیعه می فرستد و برخی علمای اهل سنت از آن منع می کنند همان صلواتی است که در معتبرترین منابع خودشان به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است. با این تفاوت که شیعه برای اختصار تنها بخش ابتدایی آن را می گوید و جالب اینکه در این روایات، اصلا اثری از صحابه ای که برخی اهل سنت بر صلوات می افزایند وجود ندارد.
صلوات ابتر (بدون آل محمد)
کسانی از روی عمد یا ناآگاهی لفظ «آل محمد» یا «آله» را از کنار نام رسول خدا صلی الله علیه و آله حذف کرده و به جای آنکه بعد از نام شریف آن حضرت بگویند: «صلی الله علیه و آله و سلم»؛ می گویند «صلی الله علیه و سلم» اینان بدانند:
1. با اینکه خود را اهل سنت می خوانند اما بر خلاف سنت و دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله که خود نقل کرده اند عمل می کنند. آیت الله سبحانی پس از نقل روایت فوق می نویسد: از این بیان روشن می*شود كه در موقع فرستادن صلوات، باید آل محمد را نیز ذكر كنیم تا صلوات كامل شود و این كه عده*ای امروزه در سخنرانی*ها و نوشته*ها، تنها بر پیامبر درود می*فرستند و می*گویند: «صلّی اللّه علیه وسلم»، كاملاً بر خلاف دستور رسول خدا است.
ابن حجر هیثمی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می*كند كه آن حضرت فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «برای من درود مقطوع و بریده نفرستید، عرض شد مقصود چیست؟ فرمود: نگویید: اللهمّ صلّ علی محمّد، و سكوت كنید، بلكه لازم است بگویید: اللّهمّ صلّ علی محمّد و علی آل محمّد.» (8)
ایشان در ادامه می نویسند: البته شایسته است كه پس از ذكر صلوات، جمله «كَما صَلَّیْتَ عَلى إِبْراهیمَ وَآلِ إِبْراهیم» گفته شود، ولی گاهی به جهت اختصار این جمله ترك می*شود، چنان كه خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) در روایت دوم به آن بسنده كرد.
ابن حجر هیثمی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می*كند كه آن حضرت فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «برای من درود مقطوع و بریده نفرستید، عرض شد مقصود چیست؟ فرمود: نگویید: اللهمّ صلّ علی محمّد، و سكوت كنید، بلكه لازم است بگویید: اللّهمّ صلّ علی محمّد و علی آل محمّد
گذشته از این، می*توان گفت جمله «كَما صَلَّیْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَ آلِ *إِبْراهیم» جزء صلوات نیست، بلكه تعبیری است برای تعلیم آن؛ یعنی همان طور كه بر ابراهیم و آل او صلوات می*فرستید بر محمّد و آل او نیز صلوات بفرستید و این دو را از هم جدا نسازید و شگفت آن كه در صحیحین و دیگر كتاب*ها، نامی از صحابه به میان نیامده، در صورتی كه اهل سنت به هنگام فرستادن درود كامل، صحابه را بر آل عطف می*كنند و می*گویند: «و علی آله و صحبه» (9)
نکته پایانی
اگر کسی پیدا شد و باز بر این جمله باطل اصرار ورزید و گفت «حسبنا کتاب الله»؛ فقط از قرآن برای من دلیل بیاورید که به غیر پیامبر صلی الله علیه و آله هم می شود صلوات فرستاد این آیات را برای او می خوانیم:
یَأَ ایهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً * هُوَ الَّذِى یُصَلىِّ عَلَیْكُمْ وَ مَلَئكَتُهُ لِیُخْرِجَكمُ مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا (10)
اى کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد كنید و صبح و شام او را تسبیح گویید. اوست كه با فرشتگان خود بر شما صلوات مىفرستد تا شما را از تاریكىها به سوى نور بیرون آورد، و او به مؤمنان مهربان است.
همانگونه که ملاحظه می کنید در این آیات صلوات خدا و ملائکه اش انحصاری به رسول خدا صلی الله علیه و آله نداشته و تمام مومنینی را که اهل ذکر کثیر و تسبیح صبح و شامند را شامل می شود.
با استناد به این آیات و آن روایات است که ما خطاب به اهل بیت عصمت و طهارت عرض کنیم«صلوات الله علیکم» (11) و یا دل رو به کربلا کرده و با دیده اشکبار چنین می گوییم: صلی الله علیک یا ابا عبدالله.(12)
پی نوشت ها:
1. مفاتیح الغیب، ج16، ص: 136
2. ر.ک به الشفا بتعریف حقوق المصطفى 2: 191- 192
3. این سخن را عُمَر به زبان راند. صحیح بخاری ج1 ص 37
4. کافی ج1 ص294
5. آیه 56 سوره احزاب : اى كسانى كه ایمان آوردهاید بر او درود فرستید و سلام گوئید و تسلیم فرمانش باشید.
6. آیه 64 سوره نحل : ما این كتاب را بر تو نازل نكردیم مگر براى اینكه حقایقى را كه در آن اختلاف كردهاند، براى آنان توضیح دهى [تا از آرا، نظریات وسلیقههاى باطلشان نسبت به حقایق دست بردارند] و براى مردمى كه ایمان دارند [مایه] هدایت و رحمت باشد
7. صحیح بخاری ج2 ص159 و ج3 ص119 و ج4 ص72 و صحیح مسلم ج1 ص305
8. الصواعق المحرقه، ص 146
9. پایگاه اصلاع رسانی معظم له (+)
10. آیات 41-43 سوره احزاب
11. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه ائمة المومنین
12. همان، زیارت امام حسین علیه السلام (زیارت اول)
ابهامهای موجود در زمینه فلسفه و چرایی غیبت آخرین حجّت حق، حضرت مهدی(عج)، از یك سو، و سختیها و ناگواریهای بسیاری كه در دوران غیبت و حضور نداشتن امام(علیه السلام) در جامعه به مردم روی میآورد، از سوی دیگر، گاه موجب میشود كه گروهی زبان به گلایه یا، خدای نخواسته، اعتراض بگشایند كه: مگر ظلم و بیعدالتی و فساد و فحشا به نهایت خود نرسیده است، پس چرا خداوند وعده خود را محقّق نمیسازد و حجّتش را آشكار نمیكند؟ آیا دیگر زمان رهایی انسانهای در بند فرا نرسیده است؟ آیا دیگر زمان آن نشده كه به دوران دیرپای ظلمت و تاریكی در كره زمین پایان داده شود؟ چرا امام مهدی(عج) این همه ظلم و فساد را میبیند، امّا ظهور نمیكند؟ و…
قطعاً توان، درك و ظرفیت تحمل مردم متفاوت است و چه بسا كه با افزون شدن امواج ناملایمات و سرعت گرفتن توفان فتنهها گروهی به گرداب یأس و ناامیدی دچار شوند و به انكار اصل وعده ظهور منجی موعود بپردازند؛ از این روست كه پیشوایان معصوم امّت(علیهم السلام) در موارد متعددی از مردم خواستهاند كه با دعا و التجا به درگاه خداوند از او بخواهند كه به آنها پایداری، شكیبایی و استواری عطا كند تا بتوانند در مقابل فتنهها و آشوبهای عصر غیبت مقاومت كنند و ایمان و اعتقاد راستین خود را تا زمان ظهور حفظ نمایند. از آن جمله میتوان به این بخش از زیارت حضرت صاحبالزّمان(عج) اشاره كرد:
خداوندا! مرا بر دین خود پایدار دار و به طاعت خود وادار ساز. قلبم را برای ولی امرت نرم كن و مرا از آنچه آفریدگانت را با آن میآزمایی معاف فرما و به طاعت ولی امرت ثابت قدم بدار. همو كه از آفریدگانت نهانش داشتی و به اذن تو از دیدهها پنهان شد و فرمان تو را انتظار میكشد.
مگر ظلم و بیعدالتی و فساد و فحشا به نهایت خود نرسیده است، پس چرا خداوند وعده خود را محقّق نمیسازد و حجّتش را آشكار نمیكند؟ آیا دیگر زمان رهایی انسانهای در بند فرا نرسیده است؟ آیا دیگر زمان آن نشده كه به دوران دیرپای ظلمت و تاریكی در كره زمین پایان داده شود؟
تو دانایی به وقتی كه به صلاح ولی امر توست تا اجازهاش دهی امرش را آشكار كند و پرده [غیبت]اش را بردارد، بی آنكه تو را معلمی باشد. پس مرا بر این امر شكیبا ساز تا دوست نداشته باشم تعجیل در آنچه را كه تو به تأخیر انداختهای و تأخیر در آنچه تو تعجیلش را خواستهای و پرده برداشتن از آنچه تو پوشیدهاش داشتهای و كاوش در آنچه تو نهانش داشتهای و به ستیز برنخیزم با تو در آنچه كه تدبیر فرمودهای و نگویم:«برای چه، چگونه و چرا ولی امر ظهور نمیكند، با اینكه زمین از ستم پر شده است؟» و همه كارهایم را به تو وامیگذارم.
آرزو میكنیم كه خداوند به همه توفیق شكیبایی در ناملایمات، پایداری در سختیها و استواری در انجام وظیفه عطا كند، تا بتوانیم با ایمانی پسندیده و اعمالی شایسته به خدمت ولی و صاحب خود حاضر شویم و پاداش صبر و بردباری خود را از دست آن امام بزرگوار دریافت كنیم. آمین یا رب العالمین.
همچنین در دعای دیگری كه از ناحیة مقدّس خود حضرت، توسط نایب ایشان در زمان غیبت كبری صادر شده است، می*خوانیم:
خدایا … مرا در اطاعت از ولیّ امر خود كه او را از خلق خویش پنهان ساخته*ای، ثابت قدم بدار. او با اجازة تو از مخلوقات غایب شده و در انتظار امر تو است
.(1)
اللهم عجل لولیک الفرج
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعَلَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.
رُوِیَ عَن رَسولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: «إِنَِّ الغَیرَهَ مِنَ الایمانِ».
غیرت از نشانه*های ایمان است.
برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید نام: 111.JPG مشاهده: 31 حجم: 12.1 کیلو بایت
بحث ما راجع به تربیت بود. عرض کردم که «تربیت» از «غیرت» نشأت گرفته است و به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن و گرفتن است. در باب این روش گرفتن و روش دادن بهطور معمول و غالب چهار محیط است که انسان در آن محیطها ساخته میشود؛ محیط خانوادگی، محیط آموزشی، محیط رفاقتی و محیط شغلی. البته عرض کردم که فضای پنجمی هم بر آنها حاکم است.
مباحثی که ما در گذشته داشتیم راجع به محیط دوم، یعنی «محیط آموزشی» بود؛ عرض کردم که نقش محیط آموزشی از محیط اوّل یعنی محیط خانوادگی قویتر است. چه*بسا کسانی باشند که از نظر محیط خانوادگی، روش صحیح الهی و انسانی نداشتهاند، ولی اگر ایشان را در محیط آموزشی بیاورید، ساخته میشوند و همینطور عکس؛ به این معنا که ممکن است محیط خانوادگی، محیط خوبی باشد امّا محیط آموزشی نقش تخریبی داشته باشد و موجب شود آنچه که در محیط خانوادگی ساخته شده است، خراب شود و از بین برود. چون محیط آموزشی قویتر از محیط خانواده است و در گذشته در مورد جهتش به چند جهت هم اشاره کردم.
لذا من عرض کردم که انسان باید نسبت به این محیط دوم، یعنی محیط آموزشی خیلی دقّت و توجه داشته باشد. چون گفتم در محیط آموزشی تنها مسأله دریافت مسائل مفهومیِ علمی مطرح نیست؛ بلکه این دریافت علمی همیشه با روش گرفتن و روش دادن در سه بعد دیداری، گفتاری و رفتاری همراه است.
نفی علمیّت از استادِ بی*تربیت
آخر جلسه گذشته روایتی خواندم که آن را تکرار می*کنم. ما در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) داریم به این تعبیر که حضرت فرمودند: «لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِي». این مسأله آموزشی و علمی است. اصلاً حضرت نفی علمیّت میکنند؛ یعنی اگر آن معلّم و استاد به تربیت الهی و انسانی تربیت نشده باشد، نمیتواند به تو علم بیاموزد. یک وجه از معنای «ربّانی» این است که خودش تربیت شده است و بعد هم همان را به شاگرد منتقل میکند. «ربّانی» که میگویند دو بُعد دارد که من هر دو را گفتم؛ هم خود و هم انتقال به دیگری. تا خودِ شخص موصوف به وصفی نباشد نمی*تواند آن را به دیگری بدهد. لذا حضرت اصلاً نفی علمیّت میکنند و میگویند این علومی که تو داری از این استاد میآموزی، اصلاً علم نیست. یعنی بدان که علم اینها مُضرّ است.
جلسه گذشته سخنی را از استادمان امام (رضواناللهتعالیعلیه) نقل کردم که بعضی تعجب کردند! ایشان فرموده بودند «درس توحید از زبانِ شیطان»! تعجب نکنید! اینها همه از این حدیث گرفته شده است که: «لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِي». یعنی این اصلاً علم نیست. چرا؟ چون آموزندهاش تربیت نشده و بیتربیت است. بهخصوص در آن مقطع خاصّ سِنّی بر این مطلب تأکید کردهاند؛ چون بحث من راجع به مقطع خاصّ سِنّی است که از شش سالگی شروع میشود. در این مقطع خاص، روش رفتاری و گفتاری دادن، کمال اثر را روی انسان میگذارد و نقش سرنوشتساز دارد. اینکه میبینید در روایات این تعبیرات را میکنند به همین دلیل است.
هجده ساله ها مراقب باشید!
آیهای از آیات شریفه قرآن است که من این را تلاوت میکنم و روایتی از امام صادق(علیهالسلام) ذیل آیه هست که آن را هم میخوانم که ببینید همین مقطع آموزشی که روی آن تأکید دارم، یک مقطع بسیار حساسی است و در زندگی انسان نقش سرنوشتساز هم دارد. آیه در سوره فاطر است که دارد: «وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ». این نقل سخنان گروهی از جهنّمیها است که در جهنم فریاد میکنند ای پروردگار ما، ما را از این جهنم بیرون بیاور! چرا؟ تا کرداری غیر از آنچه که کردیم انجام دهیم؛ تا کردار شایسته و صالح انجام دهیم. «أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ». یعنی خدایا، ما را از جهنّم نجات بده تا کارِ خوب کنیم. به آنها خطاب میشود: آیا ما به شما آنقدر عمر ندادیم که در آن پند بگیرید که هر کس میخواست پند بگیرد، میگرفت؟
سؤال این است که منظور از این عمری که در آیه آمده کدام مقطع زمانی است؟ ذیل آیه روایتی از امام صادق(علیهالسلام) است که فرمود: «تَوْبِيخٌ لِابْنِ ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً». این آیه خطاب به هجده سالهها است. یعنی خطاب خدای متعال در این آیه، توبیخِ هجده سالههایی است که به جهنّم رفتهاند؛ مُراد، هفتاد ساله و هشتاد سالهها نیست؛ چهل سال به بالا نیست؛ منظور، هجده سالهها است! هجدهسالههایی که روش رفتاری غلط گرفتند و سراغ معصیت رفتند و جهنّمی شدند. امّا چرا خدا هجده سالههای جهنّمی را اینطور توبیخ میکند؟ جهت این است که انسان از نظر رشد روحی به این مقطع که رسید، دیگر عذری ندارد و میتواند کاملاً تمییز بدهد؛ در این سن، دریافت و فهم بهترین دریافت و بالاترین فهم است.
خوب، بگو ببینم چه کسی تو را جهنّمی کرد؟ این روش رفتاریِ غلط را از چه کسی یاد گرفتی؟ تو که نونهال بودی و در مقطعی بودی که میشد تو را به هر سو کشاند؛ پس تحت سرپرستی چه کسی قرار گرفتی؟ این اعوجاج از کجا پدید آمد؟ این مطلب به این مربوط است که حضرت فرمودند از نظر عمر حسّاسترین مقطع زمانی، این مقطع است. ای جوانها! حواستان را جمع کنید. وقتی به این مقطع برسی دیگر خوب میتوانی زشت را از زیبا تشخیص دهی. تو دیگر انسانی و میفهمی! دیگر در بُعد اعتقادیات هم خوب میتوانی بفهمی. امّا بگو ببینم چه کسی تو را خراب کرد؟ در محیط آموزشی، به تو رفتار غلط دادند، تو هم تأثیر گرفتی و جهنّمی شدی.
مربّی باید تربیت شده الهی باشد
لذا من روایتی را آخر جلسه گذشته خواندم و گذشتم که شخصی که خود را در اختیار غیر قرار میدهد و غیر میخواهد او را سرپرستی کند و بسازد، باید خودش ساخته شده باشد. اوّل ببین اینطور هست یانه؛ یعنی ببین عالم ربّانی است، یا شیطانی به صورتی انسان است؟ کدام یکی است؟ روایت از علی(علیهالسلام) بود، که حضرت فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَدَّبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ خدا پیغمبر را تربیت کرد؛ «وَ هُوَ أَدَّبَنِي»؛ او هم من را تربیت کرد؛ «وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُوَرِّثُ الْأَدَبَ الْمُكَرَّمِين». یعنی حالا که من به واسطه پیغمبر تربیت شدهای الهی هستم، سرپرستی دیگران را میپذیرم.
لذا من خطابم به اساتید است که اگر خودتان تربیت الهی ندارید، نباید وارد عرصه تربیت دیگران شوید. از آن طرف هم جوان و دانشآموز نباید خودش را در اختیار هر کسی قرار دهد و سرپرستی هر کسی را نباید بپذیرد. این است که من عرض کردم باید در محیطهای آموزشی دقّت شود. حتّی در بهترین محیطهای آموزشی هم انسان نباید خیال راحت هم داشته باشد.
اقسام روابط؛ رابطه بر محور احتیاج، رابطه بر محور پیوند
در اینجا میخواهم به نکتهای اشاره کنم که مَدخَلی باشد که از اینجا وارد محیط سوم، یعنی محیط رفاقتی شوم. ابتدا مقدّمهای را نسبت به روابط انسانها با یکدیگر عرض کنم و بعد وارد میشوم. یکوقت هست روابط انسانها بر محور «پیوندها» است، یکوقت هست نه! پیوندی نیست؛ بلکه روابط بر محور «احتیاجات» است. در باب احتیاجات همانی است که مثلاً شخص بهطور معمول میخواهد برود خریدی کند یا امثال اینها؛ فروشنده را هم نمیشناسد که چه کسی است؛ کاری هم ندارد که فروشنده کیست و چه خصوصیاتی دارد. رابطه خریدار و فروشنده برای رفع احتیاج و بر محور احتیاج است. این گاهی در محیط شغلی، مطرح میشود که من الآن وارد آن نمیشوم.
اقسام پیوندها؛ پیوندهای جسمانی، پیوندهای روحانی
امّا در طرف مقابل، روابطی هست که بر محور پیوندها است. این پیوندها مختلف می شود؛ پیوندهایی داریم جسمانی، که شامل پیوندهای حَسَبی، نَسَبی، سَبَبی، مثل پدر و مادر و همسر است. ولی یک دسته از پیوندها، پیوندهای روحانی است. در پیوندهای روحانی یکی از پیوندهایی که در معارف ما هست، پیوند ایمانی و معنوی است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة». مؤمنین برادرند. این اخوّت، یک پیوند ایمانی است؛ پیوندی روحی است؛ برادری است. اسم آن را «برادر ایمانی» میگذاریم؛ برادرِ ایمانی است نه جسمانی. این پیوند روحی بر محور همان مسأله معنویِ ایمانی است.
قویترین پیوند، پیوند قلبی و محبّتی
قویترین پیوند، پیوند قلبی یعنی پیوند محبّتی است. چون رابطهای که دارند، بر محور پیوند محبّتی و علاقهمندی است که این کاربرد دارد. لذا معارف ما روی این خیلی تکیه میکند. من یک وقت در ماه مبارک رمضان راجع به حبّ به خدا بحث میکردم و بعد انس به خدا و حبّ به اولیای خدا. اینها را من بحث کردهام. من اینها را میگویم تا بفهمید که خیلی روی پیوند قلبی تکیه میشود. پیوندی که بر محور پیوند قلبی است، خیلی تأثیرگذار است. کارِ قلب، دلبستگی است. دلبستگی، همین پیوند یعنی پیوند محبّتی است. این مقدمه بود و حالا وارد بحثم میشوم.
پیوند قلبی در محیط رفاقتی
در محیط آموزشی غالباً اینطور است که از محیط آموزشی، محیط سوم که محیط رفاقتی است متولّد میشود. من گامبهگام پیش میروم. این بچه که به مدرسه میرود، یک محیط دیگری در مقابلش باز میشود و آن محیط رفاقتی است. عجیب این است که چون این بچهها با یکدیگر هماُفق هم هستند و از نظر باطن، صفای باطن هم دارند، زود همدیگر را جذب میکنند و «چسبندگی سریع» دارند! من الآن دیگر به استاد کاری ندارم. رفتم سراغ بخش شاگردها در محیط آموزشی. این شاگردها در محیط آموزشی به همدیگر پیوند میخورند. چه پیوندی؟ قویترین پیوندها که پیوند محبّتی است. لذا از دل محیط آموزشی، محیط رفاقتی متولّد میشود.
قوّت و بُرد پیوند رفاقتی
چند روایت از علی(علیهالسلام) بخوانم؛ حضرت فرمود: «ألصَّدِیقُ أقرَبُ الأقَارِبِ». رفیق، نزدیکترینِ نزدیکانِ انسان است. یعنی دوست از همه نزدیکان حَسَبی، نَسَبی، سَبَبی و همه کسانی که به آنها میگوییم «أقارب»، به انسان نزدیکتر است. یعنی قدرت و بُرد و نقش این پیوند محبّتی روی انسان از آن پیوند نسبی پدر و مادر هم بالاتر است؛ نقش دوست از همه اینها بیشتر است.
در یک روایت دیگر از علی(علیهالسلام) داریم: «ألأصدِقَاءُ نَفسٌ وَاحِدَةٌ فِی جُسُومٍ مُتَفَرَّقَة». رفیقها یک روح هستند، امّا در بدنهای متعدّد! اینجا علی(علیهالسلام) از نظر روحی، وحدت را پیش میکشد؛ یعنی آنقدر این پیوند قلبی قوی است که اصلاً موجب یگانگی روحی میشود.
اثرگذاری ناخودآگاه دوست
خوب، حالا بچه رفته در محیط آموزشی و غالباً هم اینطور است که از محیط آموزشی، محیط رفاقتی متولّد میشود. یعنی بچه ها با هم رفیق میشوند؛ در سِنّی هم هستند که هماُفق هستند. با هم که رفیق شدند، آنوقت این روی انسان نقش دارد. چگونه روی انسان اثر میگذارد؟ روش را از رفیقش میگیرد. روش رفتاری را از او میگیرد؛ روش گفتاری را از او میگیرد. حتّی آن بچه، خودش هم نمیخواهد رفیقش را تربیت کند؛ امّا او ناخودآگاه از این تأثیر میپذیرد و روش رفتاری و گفتاری میگیرد. در باب تربیت گفتیم که تربیت از عناوین قصدیّه نیست. لذا این رفیق از رفیقِ خودش از هر جهت، دیداری، گفتاری و شنیداری تأثیر میگیرد. حتّی دوست دارد پیراهنش مثل پیراهن او شود. دوست دارد لباسش هم مثل لباس او شود. او هم نمیخواهد به این رفیق این چیزها را بیاموزد؛ خودش خودبهخود میآموزد.
روایت از علی (علیه السلام) است: «رُبَّ صَدِيقٍ يُؤتِى مِن جَهلِهِ لَا مِن نِيَّتِه». چقدر زیبا میفرماید! چه بسا دوستی که به دوست دیگرش چیزی را تقدیم میکند که منشأش جهل و نفهمی است و نیّتی هم در کار نیست. یعنی چه بسا نمیخواهداو را خراب کند؛ قصد تخریب ندارد، امّا صداقت و رفاقت این تأثیرپذیری را به همراه میآورد. او در یک محیط خانوادگی تربیت شده که ـنعوذ باللهـ مناسب نبوده و حالا اینها با همدیگر رفیق شدهاند؛ بعد میبینی بچهات خراب شد! نقش رفیق هم که از پدر و مادر خیلی قویتر است. پدر خوب، مادر خوب، معلّم خوب، رفیق بد! ببین چه در میآید!
مصیبتِ بزرگِ خانوادههای خوب!
بسیاری از مصیبتهایی که خانوادههای خوب دارند، این است که بچه هایشان وقتی میآیند در محیطهای آموزشی، خراب میشوند که منشأ خیلی از آنها هم رفاقتهایی است که بچه ها در محیط آموزشی پیدا کردهاند. غیر از این است؟! آنهایی که مبتلا هستند، حرفهای من را خوب میفهمند! این همه زحمت کشیدی، معلّم هم بد نیست، امّا رفیق بد است. نگاه کن فرضیه را چگونه گام به گام پیش رفتم. همه خوب، امّا بچه چگونه شد؟!
این مسأله متأسفانه از مسائل مبتلابه جامعه ما است. من که عرض میکنم محیط آموزشی خیلی مهم است، برای همین چیزها است. امّا متأسفانه به این چیزها توجه نمیشود. همان سیری که تا حالا گفتم، همان است. مصیبت این است که فقط دنبال این هستند که بچه درسی را یاد بگیرد که یکوقت پشت کنکور نماند! میگویند هر چه شود، بشود امّا پشت کنکور نماند. چقدر روی آن هم تبلیغ میکنند! این جامعه اسلامی است؟! جامعه انسانی است؟!
تأثیر پیوند رفاقتی بر دین انسان
یک روایت میخوانم؛ روایت از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله و سلّم) است که حضرت فرمود: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ»؛ اگر میخواهی ببینی دین شخصی چیست، ببین رفیقش چه دینی دارد. از آنجا بفهم دین او چیست. «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ». حواست را جمع کن با چه کسی رفیقی! با هر کسی که رفیقی، دین او را هم داری؛ با او همدین هستی. این همان مسأله قدرت و بُرد پیوند رفاقتی و محبّتی را میرساند که هم نقش سازندگی دارد و هم نقش تخریبی دارد. من سراغ هر دو مورد رفتم.
بنابر این من عرض کردم در باب محیط آموزشی، یک محیط سوم که چه بسا قدرتمندتر از محیط دوم است، از آن تولّد پیدا میکند. حالا آیا این درست است که انسان بیتفاوت باشد؟ لذا گفتم مدرسه و محیط آموزشی فرزندت هر قدر هم خوب و مطمئن بود، هیچ وقت خاطر جمع نباش؛ چون یک خطر بزرگتر کنار گوش او هست. خاطرجمعی در کار نیست. بلکه انسان باید از نظر تربیتی نسبت به کسانی که تحت سرپرستی او هستند دقّت داشته باشد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیةالله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی
به گزارش جهان به نقل از مشرق، در آبان سال 1356 واقعه ای رخ داد كه امام (ره) آن را عطیه خداوندی نام نهادند و آن رحلت مشكوك «آیت الله سیدمصطفی خمینی» فرزند مبارز امام بود. مردم با سوابقی كه از رژیم داشتند آن اقدام را از جانب شاه دانستند. این حادثه موجی از انزجار در بین مردم برانگیخت و به پاس احترام به رهبر تبعیدیشان در سرتاسر ایران به خصوص تهران و قم مجالس عزاداری برپا كردند.
اكثر قریب به اتفاق این مجالس تبدیل به صحنه نمایش حمایت از امام و مخالفت با رژیم شد. در جریان همین مجالس مردم به پاس مجاهدت ها و قدرت ویژه آیت الله العظمی خمینی، به او لقب «امام» دادند. این عنوان، نمادی از مبارزه حق علیه باطل بود كه در طول تاریخ تشیع به عنوان یك استراتژی دائمی جزو فرهنگ شیعیان قرار گرفته بود.
امام خمینی با درك عمیق مخصوص به خود دریافت كه ثمره نهضتی كه برپا كرده به بار نشسته است، لذا از فرصت به دست آمده كمال استفاده را كرد و با سخنان و پیام های خود مشعل انقلاب را فروزانتر كرد. استقبال مردم از امام به خاطر نفوذ سنتی مرجعیت و همچنین استقامت، سازش ناپذیری، تیزبینی و شجاعت وی بود. لذا در آن مدت كوتاه به عنوان رهبری بی بدیل و بلامنازع درآمد كه مورد توافق همه گروه ها قرار گرفت. رژیم شاه از اقبال مردم به امام خمینی حیرت زده شد و دست به حركت نسنجیده ای زد تا به گمان خویش امام را بی اعتبار كند و در ضمن از قدرت روحانیت ارزیابی مجددی بكند. از این رو در 17 دی ماه 56 (سالروز كشف حجاب) در روزنامه اطلاعات به چاپ مقاله ای مبادرت ورزید كه هتاكی و بی احترامی را نسبت به امام به اوج رساند.
مردم قم به رهبری علما و طلاب حوزه، دست به اعتراض گسترده علیه رژیم زدند، در منازل مراجع، علما و مدرسان تجمع كرده و آنان نیز برای مردم سخنرانی كردند و پاسخی در خور به حكومت دادند. راهپیمایان در روز دوم تظاهرات (19 دی) درحالی كه به آرامی تظاهرات می كردند ناگهان مورد تهاجم نیروهای رژیم قرار گرفتند كه این زد و خورد تا ساعت ها به طول انجامید. بر اثر این هجوم ده ها نفر شهید و مجروح شدند و نقطه عطف دیگری در تاریخ انقلاب بوجود آمد.
در تابستان 1356 حدود چهل تن از نویسندگان، روزنامه نگاران و روشنفكران طی نامه ای به محمدرضا پاره ای از عملكردهای رژیم را مورد انتقاد قرار داده، خواستار لغو سانسور و ایجاد فضای باز سیاسی شدند.(1) این امر باعث شد تا نظارت سازمان امنیت بر تحریریه ها تشدید شود و نیز در برابر مخالفین طرحی نو انداخته شود؛ زیرا با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی آگهی های تسلیت- كه به امضای بسیاری از روحانیون و روشنفكران رسیده بود- در مطبوعات كشور چاپ شد؛ بنابراین ذكر نام و عملكرد امام و مجاهدت های ایشان در محافل عزاداری به طور ملموسی گسترده شده بود، به طوری كه حساسیت دستگاه را مضاعف ساخت.
“آنتونی پارسونز” سفیر انگلستان در ایران می گوید: «در اوایل ژانویه تصمیم گرفته شد كه برای بی اعتبار كردن ]امام[ خمینی مطالبی علیه او منتشر شود».(2) برای تحقق بخشیدن به این نگرش روز 17 دی انتخاب شد تا همچون مطبوعات داخلی و خارجی اعتراض عمومی مردم را نوعی كهنه پرستی وانمود سازد و طوری القا كنند كه اسلام و روحانیت مخالف با آزادی زنان است. (3) در واقع عدم شناخت صحیح رژیم از جامعه و روحانیت مهمترین عنصر اشتباه تاریخی آنها به شمار می آید، چه این خطای استراتژیك خود عاملی شد تا دستگاه تبلیغاتی حكومت، به مدد ابزارهای نوین ارتباطی امام را در مظان اتهامات واهی قرار دهد، اتهاماتی كه شاید بتوان گفت، بیش از هر چیز پایه های رژیم را متزلزل ساخت، زیرا طبق طرحی از پیش تعیین شده، این اتهامات توسط روزنامه اطلاعات در 17 دی ماه 1356 با انتشار مقاله ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار «احمد رشیدی مطلق» آغاز شد. چاپ و انتشار این مطلب برای خوانندگان روزنامه اطلاعات- با علم به وابستگی آن به حكومت، شگفت انگیز بود، «زیرا اهانت به امام خمینی ارتباط بین واقعه 15 خرداد و عوامل خارجی، مخالفت روحانیون با اصلاحات ارضی، انقلاب سفید، تساوی حقوق زن و مرد، نقش عوامل توده ای و… از مطالب عمده مقاله بود.» (4)
خوانندگان مقاله به این باور رسیدند كه انتشار آن از سوی «داریوش همایون»، وزیر معارف صورت گرفته است، هرچند او می گوید: «مقاله از وزارت اطلاعات سرچشمه گرفت. این مطلب كه شاه روایت اولیه مقاله را نپسندید و گفت باید تندتر بشود. روایت دوم را خیلی تندتر كردند. مطالبی كه در مقاله آمده بود بارها از طرف خود شاه و بلندگوهای تبلیغاتی آن زمان ایراد و گفته شد و مطالب تازه ای نبود كه خمینی به استعمار سیاه وابسته است و مخالف اصلاحات ارضی و مخالف اصلاحات به طور كلی است… فقط هندی بودن خمینی تازه بود… مقاله ارتباطی به ساواك نداشت ]بلكه[ در دربار تهیه شد. خود شاه شخصاً در آن سهم داشت. او متنش را تعیین كرد ولی… مقاله به من داده شد و من به خبرنگار اطلاعات دادم و آنها هم ایراد كردند، اعتراض كردند كه این مقاله اسباب زحمت خود شاه می شود، كسی آن موقع اصلاً تصور نمی كرد كه چاپ مقاله در مملكت آن بشود. ولی خود از نظر روزنامه خودشان نگران بودند و حق هم داشتند. می گفتند در قم اسباب زحمت ما خواهد شد… چاره ای نبود گفته بودند باید چاپ شود و باید چاپ می شد. دفعه اولی هم نبود كه از دربار این جور مطالب به روزنامه ها سپرده و چاپ می شد».(5)
در واقع، پس از این كه نام و یاد امام (ره) و همچنین پاك بازی های او در عرضه مذهبی جامعه یادآور می شد، به دستور شاه این مقاله توهین آمیز در روزنامه اطلاعات چاپ و منتشر شد. روزنامه مزبور امام را با لحنی غیراخلاقی و اهانت آمیز مورد حمله قرار داده و او را همچون اوایل دهه 1340 به همدستی با دشمنان خارجی كشور متهم ساخت. عمده تلاش این مقاله آن بود كه طوری القا كنند كه تنها امام امت است كه با رژیم و قوانینش -كه به زعم آنها رنگ و لعاب اسلامی داشت- مخالفت می كند.
در قم واكنش روحانیان و مردم نسبت به اهانت رژیم به مرجع تقلید عالم تشیع و رهبر نهضت اسلامی ایران گسترده تر و حادتر بود. مردم قم با شناخت و علاقه ای كه نسبت به امام و رهبر خود داشتند، تحمل این اهانت ها را نداشتند. تعداد زیادی از طلاب حوزه علمیه قم به همراه گروهی از مردم و دانش آموزان مدارس قم، به منازل علما و مراجع رفتند و به تدریج فریاد اعتراض مردم بالا رفت و در نهایت، نمازهای جماعت و كلاس های درس به نشانه اعتراض تعطیل شد و عصر روز نوزدهم كه مردم به سوی منزل یكی از علما می رفتند و شعارهای درود بر خمینی، مرگ بر این حكومت یزیدی، مرگ بر حكومت پهلوی، دانشجو، روحانی پیوندتان مبارك، سر می دادند، با پلیس و نیروهای نظامی رژیم رو به رو شدند. نیروهای رژیم می خواستند از پیش روی و ادامه حركت مردم جلوگیری كنند؛ ولی مردم و طلاب به حركت خود ادامه دادند. آتش گلوله باریدن گرفت و ده ها تن كشته و مجروح شدند. درگیری و خشونت تا ساعت 22شب ادامه یافت. كوچه ها و خیابان های این منطقه صحنه جنگ و گریز بود و تا پاسی از شب، صدای گلوله به گوش می رسید.
میدان آستانه (اطراف حرم مطهر) نیز، صحنه درگیری و كشتار بود. سربازان و كماندوهای رژیم، مدرسه خان را با گلوله های اشك آور مورد حمله قرار دادند. شعار مرگ بر شاه برای اولین بار در این مكان سر داده شد.(6) در قیام نوزدهم دی 1356هـ.ش قم، واكنش سریع طلاب و روحانیان، همراهی و حمایت مراجع بزرگ و به دنبال آن پیوستن اقشار و توده های مردمی به آنان، منجر به آغاز دور تسلسلی بی پایان از تظاهرات و سركوب هایی شد كه شاه را تضعیف و نابود كرد.(7)
قیام مردم قم، در حقیقت شروع اوج گیری انقلاب اسلامی بود. تعداد زیادی از روحانیون مشهور و مبارز به شهرهای مختلف تبعید شدند. این عمل رژیم، باعث گسترش انقلاب و ابلاغ پیام آن در مناطق مختلف كشور شد. امام(ره) در اولین موضع گیری در زمینه قیام نوزدهم دی 1356 هـ.ش مردم قم، طی سخنرانی تند و بسیار مهم و هوشیارانه در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف، به شخص شاه و رژیم سلطنتی پهلوی و اعمال و اقدامات ضددینی- اسلامی و سیاست های مخرب دولت حمله كرد و برای چندمین بار، شخص شاه را كانون توطئه ها و مسئول اصلی تمام جنایات معرفی كرد. در این موضع گیری، امام(ره) به طور مفصل اعمال خائنانه رژیم سلطنتی پهلوی را شرح داد و اوضاع محنت بار حاكم بر ارتش، دانشگاه و مجلس را برشمرد و در خاتمه، مردم مبارز و انقلابی ایران را به حفظ هوشیاری و بیداری و گروه های انقلابی را به وحدت و مقاومت در برابر اعمال ضداسلامی -انسانی حكومت پهلوی دعوت كرد: “ملت ایران را باید ما از آن تشكر كنیم. ملت بیداری است، ملت هوشیار و مقاومی است در مقابل ظلم. در عین حالی كه این همه ظلم می بیند، این همه كشته می دهد، در عین حال، مقاومت می كند، ایستادگی می كند. و این ایستادگی به نتیجه خواهد رسید."(8)
امام در پیامی كه بعد از این فاجعه خطاب به ملت ایران فرستاد، ابتدا از تمامی گروه های مردمی از جمله روحانیان مبارز و انقلابی ایران، دانشگاهیان و ملت ایران به دلیل ایستادگی و مقاومت در اوج اختناق و فشار در برابر سیاست های ضد اسلامی رژیم و حمایت ازاسلام و دین، تشكر و قدردانی كرد و قیام مردم قم را امتداد نهضت 15 خرداد قلمداد كرد و افزود: “نهضت اخیر ]قیام 19 دی قم[كه پرتوی از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر كشور نورافكنده ، خود كوبندگی خاصی دارد كه شاه را از خود بی خود كرده و او و دار و دسته چاقوكشش را به تلاش مذبوحانه واداشته، جنایات 29 محرم امسال نقطه عطفی است به جنایات شاهانه دوازده محرم آن سال. شاه خواست ضرب شستی به ملت مسلمان نشان دهد.” (9)
امام قیام 19 دی در مقایسه با حماسه 15 خرداد از جنبه سازماندهی و پیامدها تفاوت های عمده ای داشت. امام با دمیدن روح اعتماد به نفس و شجاعت در مردم، و تربیت نسلی از روحانیان كارآزموده و انقلابی نسلی جدید از مبارزان مجاهد بوجود آورده بود. قیام 15 خرداد، حركتی خودجوش و سازماندهی نشده بود و تظاهركنندگان هیچ برنامه ای جز اعتراض به دستگیری رهبرشان و اظهار مخالفت نداشتند. ولی قیام 19 دی به دلیل سازماندهی و برنامه ریزی عده ای از شاگردان امام بود كه كوله باری از تجربه پانزده ساله مبارزه را به همراه داشتند. واقعه 15 خرداد هر چند اعتراض علما و مراجع را به دنبال داشت اما آنها راهمانند قیام 19 دی متحد و متشكل و همگام نساخته بود. در حركت اخیر، آنها نه تنها به صدور اعلامیه و ابراز انزجار از عملكرد رژیم و محكوم ساختن اقدام های ضد انسانی آن پرداختند، بلكه به تداوم مخالفت و اعتراض ها پای فشردند. دلیل عمده این نوع واكنش ، رهبری امام خمینی در مبارزه با رژیم شاه بود. شخصیت علمی، انعطاف ناپذیری، نظریه پردازی سیاسی و استكبار ستیزی امام، از او مرجع و رهبری قدرتمند ساخته بود كه روحانیت و مردم، همه آرمان های خود را یك جا در او می دیدند. امام راهبرد مردم و تعطیلی سراسری در اعتراض به جنایات رژیم را به معنای سلب مشروعیت مردمی رژیم و در نتیجه خلع شاه از سلطنت دانستند: “شاه می خواهد ثابت كند كه نوكری او تحكیم شده؛ و ملت نباید گمان كند ] او[ از پشتیبانی اجانب برخوردار نیست؛ ولی ملت با تظاهرات عمومی و تعطیل سرتاسری دامنه دار و اظهار تنفر، بار دیگر ثابت كرد كه او را نمی خواهد و از او و خاندانش بیزار است؛ و این رفراندم طبیعی سرتاسری در حقیقت خلع او از سلطنت غاصبانه جابرانه است".(10)
امام با برشمردن سیاست های ضد اسلامی- انسانی رژیم پهلوی، به ملت و مردم ایران و مبارزان انقلابی اعلام كردند كه باید هدف اصلی را تا ساقط كردن سلطنت پهلوی دنبال كنند: “به ملت شریف ایران مژده می دهم كه رژیم جابرانه شاه نفس های آخرش را می كشد، و این قتل عام های بی رحمانه، نشانه وحشتزدگی و حركاتی مذبوحانه است. مضحك و بسیار رسوا، این مانورهای وقیحانه و بچگانه است كه پس از داغ باطله از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداخته اند… من به ملت ایران با این بیداری و هشیاری و با این روحیه قوی و شجاعت بی مانند نوید پیروزی می دهم، پیروزی توام با سربلندی و افتخار؛ پیروزی توام با استقلال و آزادی؛ پیروزی توام با قطع ایادی اجانب و چپاولگران؛ پیروزی با برچیده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سیاه روی پهلوی". (11)
امام ضمن تاكید بر لزوم حفظ وحدت و پرهیز از اختلافات و جناح بندی گروه ها و اقشار انقلابی، به گروه ها و اشخاصی كه هدف خود را مبارزه علیه رژیم پهلوی و وادار كردن آن نظام به عمل و حركت در چارچوب قانون اساسی قرار داده بودند، هشدار داد و صمیمانه ا ز ملت انقلابی و مسلمان ایران خواست كه هدف و مقصد اصلی خود را طرد و ساقط كردن حكومت و سلطنت پهلوی از مقررات كشور قرار دهند: “من با كمال تواضع دست خود را به سوی ملت نجیب ایران دراز می كنم؛ از روحانیون عظیم الشان تا خطبای ارجمند، از جوانان محترم حوزه های علمیه تا دانشجویان دانشگاه ها، از بازاریان محترم تا كارگران و دهقانان و جناح ها و طبقات محترم داخل و خارج كشور- ایدهم الله تعالی - و از همه صمیمانه و با عرض تشكر خواستارم كه پیوستگی و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقه انداز احتراز نمایند، و با صدای واحد و ندای همگانی در راه استقلال كشور و قطع ایادی اجانب و عمال وابسته آنها كوشش كنند… و به آنها كه از چهارچوب قانون اساسی دم می زنند، تذكر اكید دهند كه با این كلمه صحه به رژیم سلطنتی فاسد موجود نگذارند كه تا این دودمان فاسد بر مقررات كشور حكومت می كنند ملت ایران نه از اسلام بهره مند می شوند و نه از آزادی و استقلال كشور خبری است". (12)
امام ضمن ابراز انزجار بیشتر خود از نظام پهلوی و نشان دادن عزم راسخ و جدیت خود در ادامه مبارزه و اثبات اهمیت موضوع، درس های حوزوی خود را به مدت یك هفته تعطیل كردند و حتی «نماز جماعت» را نیز تعطیل نمودند تا رژیم پهلوی به اهمیت مسئله پی ببرد و مردم به تلاش و مجاهدت بیشتر راغب شود.
به هر حال قیام “19دی” مشعل انقلاب را شعله ور ساخت و به یمن فرهنگ شیعی، چهلمی بعد چهلم دیگر پدید آورد؛ پدیده ای كه فاصله زمانی آن «چهل»، مكان برگزاری آن «مساجد» گویندگان آن «علما»، شركت كنندگان در آن «مومنان» و شعارها و حال و هوای آن، دینی بودن نهضت را جز لایتجزای آن ساخت. قیام 19 دی ماه مردم مسلمان و انقلابی قم، نقطه عطف نهضت اسلامی مردم ایران بود كه در طول فراز و فرود خود هرگز از حركت باز نایستاد و در تداوم حركت خویش، بر دشمن یورش برد و قلل پیروزی را یكی پس از دیگری فتح كرد.
نتایج و پیامدهای قیام 19دی:
1-سرعت بخشیدن به روند انقلاب اسلامی قیام 19 دی روند انقلاب را از كندی و تفرق به تشدید و تجمع رساند. و این اولین نتیجه و پیامد مثبت و موثر آن بود. قیام طلبه های جوان و مبارز در 17 و 18 دی به تظاهرات مردم در 19 دی به رهبری همان طلبه های مجاهد و مبارز تبدیل می شود. گلوله های رژیم فاسد شاه، تظاهرات را به خون می كشاند و از همین جا «سرفصل سرخ تاریخ انقلاب كبیر اسلامی آغاز می شود.» (13)
از اثرات مهم و نتایج امیدبخش قیام 19 دی، بسیج شدن نیروهای مخالف نظام شاه بود. بطوری كه حتی امام (ره) از آن مجالی برای ادامه مبارزه و «سقوط قریب الوقوع رژیم شاه» (14) یاد كردند. در حالی كه رژیم با تحلیل وهم آلود خود به بی اعتبار ساختن امام خمینی و مقابله با نفوذ سیاسی و معنوی او روی آورده بود و متعاقب آن مقاله هتك آمیز 17 دی را تعبیه نمود. واكنش به جا و تحول آفرین طلاب حوزه علمیه قم و همراهی و حمایت علما و مراجع بزرگ و پیوستن سیل عظیم ملت به آنان، آینده درخشان و امیدبخش نهضت اسلامی را مشخص ساخت. هیچ واقعه ای بسان قیام 19دی، نتوانست تسلسل اعتراضات و قیام های متعدد پدید آورد. به طور كلی این قیام به چند دلیل در سرعت بخشیدن به روند انقلاب اسلامی تاثیر شگرف و عظیمی داشت: یكی اینكه سكوت را در هم شكست، دوم اینكه باعث بسیج مردم شد، سوم اینكه جرات و شجاعت مبارزه علنی را دو چندان كرد و چهارم اینكه تسلسل قیام ایجاد كرد. «چرخ انقلاب اسلامی با سرعت منهدم كننده ای به حركت درآمد» (15) و «مراسم بعدی جنبه سراسری بخود گرفت» (16)
2- جهت دادن به هویت اصلی انقلاب اسلامی در قیام دی یك اصل مسلم تجلی و بروز پیدا می كند و آن تبدیل مخالفت و دشمنی با اسلام و ولایت به شورش و انقلاب است. هرگاه به این حریم تاخته شود، مردم با جان و دل بپا می خیزند. بیداری ها و هوشیاری های مردم در وجود اصل ولایت نهضت است. وقتی به امام(ره) توهین می شود مردم متدین و مذهبی قم به رهبری طلاب و روحانیون انقلابی قیام می كنند. انگیزه قیام و هدف مبارزه كاملا روشن است: دفاع از رهبری و مرجعیت. مبنا و منشاء انقلاب ایران، اسلام، دین و ارزش های الهی بوده است. بنابراین منادیان ارزش ها و پاسداران دین از جمله امام خمینی كه در راس همه قرار داشت، مورد تكریم و تعظیم مردم متدین بودند. بی احترامی به امام، بی احترامی به اسلام محسوب می شد. مردم به پاخاستند و از هویت درونی و اصلی خود محافظت كردند. انقلاب اسلامی برای سیر شدن نبود، هر چند برای سیر كردن بود؛ برای دفاع از هویت اسلامی، گسترش فرهنگ دینی، اجرای احكام الهی و حاكمیت مردم مسلمان بر سرنوشت خویش بود. از این رو 19 دی هم معلول اسلامی بودن نهضت امام خمینی بود و هم علت اسلامی كردن انقلاب. پیامد مهم و بنیادی این واقعه عظیم در همین نكته نهضت بود. اثرات اسلامی بودن و اسلامی شدن نهضت را شهید مطهری این گونه تحلیل می كنند: «اگر امام عنوان پیشوایی مذهبی و اسلامی را نمی داشت و اگر مردم ایران در عمق روحشان یك نوع آشنائی و انس و الفت با اسلام نداشتند و اگر عشقی كه مردم ما به خاندان پیامبران دارند وجود نمی داشت و اگر نبود كه مردم حس كردند كه این ندای پیامبر(ص) و ندای حضرت علی(ع) و یا ندای امام حسین(ع) است كه از دهان این مرد (امام خمینی) بیرون می آید، محال بود نهضت و انقلابی به این وسعت در مملكت ما بوجود آید. رمز موفقیت رهبر در این بود كه مبارزه را در قالب مفاهیم اسلامی به پیش برد. ایشان با ظلم مبارزه كرد ولی مبارزه با ظلم را با معیارهای اسلامی مطرح كرد. امام از طریق القای این فكر كه یك مسلمان نباید زیربار ظلم برود. یك مسلمان نباید تن به اختناق بدهد، یك مسلمان نباید به خود اجازه دهد كه ذلیل باشد، مؤمن نباید زیر دست و فرمانبر كافر باشد، با ظلم و ستم و استعمار و استثمار مبارزه كرد؛ مبارزه ای تحت لوای اسلامی و با معیارها و موازین اسلامی.» (17) قیام 19 دی نه تنها منبعث از القای تفكر اسلامی و دینی حضرت امام (ره) بود بلكه موجد تفكر و مبارزه اسلامی نیز شد. ایجاد همین گرایش و بینش، شاه را به وحشت انداخت و این پیامد سوم قیام خونین 19 دی بود.
3- وحشت رژیم از انقلاب روبه گسترش اسلامی از نتایج درخشان قیام 19 دی وحشت رژیم از تشدید قیام و بسط نفوذ امام بود. یعنی با قیام 19 دی، رژیم دریافت كه نیروهای مذهبی به رهبری روحانیت مبارز و آگاه و هدایت های بی وقفه امام خمینی(ره) كه در تبعید هم دست از مبارزه برنمی داشتند- خطر اصلی و بنیان كنی هستند. بدین طریق به مقابله خشن و قهرآمیز با آن روی آورد و همین مشی و سیاست، اركان رژیم را كه از مشروعیت و مقبولیت برخوردار نبود، سست و ویران كرد. سیاست و روشی كه دروغین و توخالی بودن شعار استراتژیك! و مقطعی حقوق بشر كارتر و فضای باز سیاسی شاه را برملا ساخت. (18)
4- محبوبیت امام خمینی(ره) اقتدار امام ناشی از سه منشأ مشروعیت بود: یكی مشروعیت كاریزماتیك با بهره های معنوی و عرفانی؛ دیگر مشروعیت سنتی به لحاظ كسوت فقه و فقاهت و سوم مشروعیت قانونی كه به رابطه رهبر و ولی با مردم برمی گردد. هیچ كدام از علما و مراجع تا این حد از اعتبار و مقبولیت برخوردار نبودند. ویژگی اصلی امام این بود كه سخت به نظریه «انقلاب» و براندازی رژیم اعتقاد داشتند. امام از نفوذ و محبوبیت بالایی برخوردار بود. دلیل اصلی این وضعیت، راهی بود كه امام خمینی برگزیدند؛ یعنی راه انقلاب، راه مبارزه و راه تأسیس یك حكومت مبتنی بر ضوابط اسلامی و متكی به آرای ملت در همه زمینه ها. نفوذ و محبوبیت و نقش سازنده امام بیشترین سهم را در پیروزی انقلاب اسلامی داشت. یعنی اگر امام نبودند، هرگز قیامی به این گستردگی بوجود نمی آمد و یا پیروز نمی شد. (19) مردم كه به پشتیبانی از امام و مبارزه انقلابی او پرداختند تا رژیم را ساقط كنند، با استراتژی سه وجهی رژیم شاه مواجه شدند. اگر هدایت ها و نظرات پیامبرگونه امام نبود، رژیم به اهداف خود می رسید. چه كسی جز امام می توانست به مقابله با استراتژی سه وجهی رژیم بپردازد؟ وجه نخست استراتژیك مذكور این بود كه رهبران، مخالفان مذهبی و غیرمذهبی را با برخورد فیزیكی مرعوب سازد. وجه دوم اینكه مردم را به شدت سركوب كند و وجه سوم اینكه میان نیروهای سیاسی (مذهبی ها- غیرمذهبی ها و ملیون مذهبی) تفرقه و تنش بوجود آورد. به نظر ما، نقش امام در مقابله با استراتژی مذكور بسیار مهم و كارساز بوده است (20)
و البته قیام 19 دی این نقش و هدایت را تمهید و تسهیل ساخت و این اثری ناچیز نبود. نتیجه گیری قیام 19 دی قم، انقلاب اسلامی را وارد مرحله مهم و حساسی كرده بود. در اثر این قیام، زنجیره ای از حوادث و رویدادهای سرنوشت ساز و اثرگذار در سطح كشور پدید آمد؛ بطوریكه مبارزان و در رأس آنان امام (ره) بهتر و بیشتر از پیش از نتایج آن استفاده و روند پیچیده نهضت را به سمت پیروزی حتمی هدایت و رهبری كردند. اهمیت و جایگاه این قیام در این بود كه اولا حركت روبه پیش انقلاب را شتاب بخشید؛ ثانیاً خصلت اسلامی و مردمی نهضت امام خمینی را ثابت و عیان تر ساخت. كشتار مردم قم در روز 19 دی و سركوب شدید و خشن قیام عمومی در این شهر، باعث به اوج رسیدن اعتراضات و راهپیمایی ها در اغلب شهرهای ایران در روزهای بعد می شود. و از همین نقطه است كه رژیم مقتدر و باثبات پهلوی دچار بحران عمیق و انقلاب می شود. قیام19 دی قم زمینه ها و علل و عوامل مختلفی دارد. هرچند تبعید امام به نجف و دوری ایشان از مركز مبارزات اسلامی قم، ادامه نهضت اسلامی را با مشكل و مانع روبه رو ساخت ولی اندیشه مبارزه و مخالفت با رژیم پهلوی به عنوان یك نظام باطل و ظالم در روح و جان مردم باقی مانده بود. از این رو دوام گفتمان مبارزه كه حاصل اندیشه های سیاسی امام بود، زمینه اصلی قیام 19 دی محسوب می شود. علاوه بر این، دوره سخت اختناق و سركوب نیز موجبات قیام را فراهم ساخت. درگذشت دكتر علی شریعتی، فضای بازسیاسی و مجموعه حوادث این دوره، شهادت آیت الله مصطفی خمینی و رهبری های امام خمینی و از همه مهمتر مقاله اهانت آمیز 17 دی 56، زمینه ها و عوامل مهم قیام 19 دی بوده است.
عوامل عزت آفرین عبادت، تقوا، جهاد، ناامیدی از مردم، توکل، عمل به احکام، تواضع، عفو، حفظ زبان، صبر، قناعت و چشم پوشی از خشم را می توان از عوامل و موجبات پیدایش عزت و عظمت نام برد. آن چه مهم است این است که همواره باید انسان عزت مند و شرافت مند در رشد و تکامل خود کوشا باشد تا این صفت زیبا را در وجود خود عینیت بخشد. در این جا به برخی از این عوامل می پردازیم.
تواضع
خداوند متعال” عزیز” است ،و” انسان” اشرف مخلوقاتش را هم آمیخته با عزت و بزرگی آفریده است ، و خشنود می شود از بندگانی که شأن خود را شناخته و “انسان” باشند و انسانیتشان را ارج بنهند،و از عواملی که او را بی عزت و بی مقدار کند بر حذر باشند.
در این مجال می خواهیم ببینیم عوامل عزت آفرین و ذلت آفرین چه مواردی هستند؟
قال امام على (علیه السلام):
«یا کُمَیْلُ! اَحْسَنُ حِلْیَةِ الْمُۆْمِنُ التَّواضُعُ، وَ جَمالُهُ التَّعَفُّفُ، وَ شَرَفُهُ التَّفَقُّهُ، وَ عِزُّهُ تَرْکُ الْقالِ وَ الْقیلِ»
«اى کمیل! بهترین زینت انسان باایمان تواضع و فروتنى است، و زیبایى و جمال مۆمن در عفّت و پاکدامنى است، و شرافت او در آگاهى است، و عزّت او در ترک قیل و قال و گفت و گوهاى بى ثمر است!»( بحار الانوار، جلد 74، صفحه 413)
شرح و تفسیر
در روایتى از امام على (علیه السلام)مى خوانیم: «ثَمَرَةُ التَّواضُعِ اَلَْمحَبَّةُ وَ ثَمَرَةُ الْکِبْرِ اَلْمَسَبَّةُ میوه درخت تواضع محبّت و دوستى و جلب قلوب است و میوه درخت تکبّر و خود برتربینى، کینه و عداوت و دشمن سازى است»( غرر الحکم، حدیث 4614ـ 4613).
تواضع، که معناى آن ترک خودبرتربینى مى باشد، براى همه، خصوصاً اهل علم و کسانى که الگوهاى جامعه محسوب مى گردند، بسیار مهمّ است. یکى از نشانه هاى تواضع ابتدا به سلام است، طبق برخى روایات پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) همواره ابتدا به سلام مى کرد(منتهى الآمال، جلد اوّل، صفحه 54) و بدین طریق قلب مردم را به سوى خویش جلب مى کرد. چرا ما از چیزى که این قدر کم هزینه و پراستفاده است، بهره بردارى نمى کنیم؟!
عوامل عزت آفرین عبادت، تقوا، جهاد، ناامیدی از مردم، توکل، عمل به احکام، تواضع، عفو، حفظ زبان، صبر، قناعت و چشم پوشی از خشم را می توان از عوامل و موجبات پیدایش عزت و عظمت نام برد. آن چه مهم است این است که همواره باید انسان عزت مند و شرافت مند در رشد و تکامل خود کوشا باشد تا این صفت زیبا را در وجود خود عینیت بخشد. در این جا به برخی از این عوامل می پردازیم.
امام علی(علیه السلام) نیز فرمود: (عز المۆمن غناه عن الناس عزت مومن در بی نیازی اش از مردم است)، زیرا درخواست و تقاضا از مردم برای دست یافتن و رسیدن به چیزی، ذلت آور است. شهید مطهری می گوید: (اگر حاجت خودتان را با دوست و رفیقی مطرح می کنید تا آن جا که شرافتشان و عزت نفس تان و سلامت نفس تان پایمال نشود، مانعی ندارد)
عوامل عزت آفرین
1. اطاعت و بندگی خدا اطاعت و پرستش خدا موجب عزت انسان می شود. حضرت حق به حضرت داود(علیه السلام) فرمود: وضعت العز فی طاعتی؛ عزت را در طاعتم قرار دادم).1 امام علی(علیه السلام) می فرماید: اگر در جست وجوی عزت هستید آن را در اطاعت از خدا بیابید: (اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعة).2
2. تقوا و خویشتن داری از گناه، موجب عزت و آزادگی روح می شود. اساساً هنگامی که نور تقوا در وجود انسانِ با ایمان نورافشانی کند عزت و شرافت رخ می نماید. پس هرکس که بخواهد عزیز باشد باید تقوا پیشه کند. پیامبر(ص) فرمود: (من اراد ان یکون اعزّ الناس فلیتق الله عزوجل کسی که می خواهد عزیزترین افراد باشد باید تقوا و پرهیزکاری را پیشه خود قرار دهد). امام علی(علیه السلام) نیز می فرماید: (هیچ عزت و شرافتی بالاتر از تقوا و پرهیزکاری نیست.)3
3. جهاد کسانی که در راه حفظ دین خدا شمشیر می زنند و سر از تن نمی شناسند تا به تکلیف خود جامه عمل بپوشند، حقیقتاً شایسته عزت و شرافت اند، زیرا جهادگر با جهاد در راه خد، به اسلام شوکت و به جامعه اسلامی عظمت می دهد و خداوند به پاس داشت این جهاد، او را عزیز می دارد و ایشان را از دری از درهای بهشت که به جهاد نام گذاری شده، به بهشت برین وارد می کند.
4. استغنای از خلق انسان با ایمان نبایستی در زندگی خود به خواست های کم ارزش توجه ویژه ای داشته باشد، زیرا اهمیت دادن به این موارد، انسان را ذلیل و خوار می کند در حالی که انسان مۆمن، کرامت و شرافت دارد. امام علی(علیه السلام) می فرماید: (از چیزهای پست چشم پوشی، و قدر و منزلت خود را آشکار کنید).4
امام حسین(علیه السلام) در پاسخ فردی که از ایشان سۆال کرد: عزت مرد در چیست؟ فرمود: (عزت مرد در این است که به مردم احساس احتیاج نکند.)
گناه و ناپاکی به عزت آدمی آسیب جدی وارد می کند و بذر ذلت و خواری را در باطن انسان می افشاند و هرچه بیشتر مرتکب گناه گردد به همان مقدار خواری و پستی در وجودش پدیدار می شود
امام علی(علیه السلام) نیز فرمود: (عز المۆمن غناه عن الناس عزت مومن در بی نیازی اش از مردم است)، زیرا درخواست و تقاضا از مردم برای دست یافتن و رسیدن به چیزی، ذلت آور است. شهید مطهری می گوید: (اگر حاجت خودتان را با دوست و رفیقی مطرح می کنید تا آن جا که شرافتشان و عزت نفس تان و سلامت نفس تان پایمال نشود، مانعی ندارد.)5
عوامل ذلت آفرین
1. درخواست از دیگران متأسفانه بعضی انسان ها برای برطرف کردن نیازهای زندگی و منافع مادی، خواری و ذلت را به خود می خرند و شرافت و کرامت انسانی خود را لکه دار می کنند. حال این سۆال مطرح است که آیا برای رسیدن به زندگی مرفه و پر زرق و برق دنیا و به دست آوردن منافع مالی می توان تن به ذلت و خواری داد؟
پاسخ این پرسش را امام علی(علیه السلام) بسیار روشن بیان فرموده است: (یک ساعت تن به ذلت و خواری دادن با عزت تمام روزگار برابری نخواهد کرد.)6
2. گناه و ناپاکی به عزت آدمی آسیب جدی وارد می کند و بذر ذلت و خواری را در باطن انسان می افشاند و هرچه بیشتر مرتکب گناه گردد به همان مقدار خواری و پستی در وجودش پدیدار می شود.
انسانی که به شرافت و کرامت و عزت نفس و سعادت خود علاقه مند است، هرگاه از روی نادانی و یا به دلیل دوست ناباب و عوامل اجتماعی گرفتار گناه شد، هرچه زودتر به خود آمده، با امید به رحمت و فضل خد، راه توبه را به روی خود می گشاید و طلب بخشایش می کند تا خود را از ورطه بدبختی و عذاب برهاند و روح عزت، عظمت و کرامت انسانی را در خود زنده کند.
مرحوم آیت الله بهجت در جواب اینکه چرا به صاحب الزمان(عج) دسترسی نداریم، فرمود: ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسان هاست، اعتقاد به بشارت های پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه می تواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتی هاست و از جنبه اجتماعی باعث هم دلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان می شود، کارکرد وسیع و عمیق آموزه های مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان می دهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسش های بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آن ها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست.
پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسش ها و پاسخ ها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ می دهد:
راه های تشخیص صدق و کذب دیدار افراد با امام زمان(عج)
رؤیت حضرت به چند طریق امکان دارد و تشخیص صدق و کذب آن چگونه است؟
رؤیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکن است:
الف) در عالم خواب؛
ب) در حال مکاشفه؛
ج) در حال بیداری.
که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد:
1 ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونه ای که دیدار کننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی می شود، این رؤیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمی شناسند.
2ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رؤیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رؤیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهم تری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فو ق العاده اندک است؛
3ـ رؤیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات می کند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی می پندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا می کند که وی امام عصر(عج) بوده است.
بیشتر تشرفاتی که در کتاب ها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمی دهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا می کند که وی امام بوده است.
اما تشخیص صدق و کذب چنین رؤیت هایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بی تقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم.
دلیل ناشناس بودن امام زمان(عج) در عصر غیبت
چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمی شناسند؟
زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا می کند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقات هایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمی خواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبت اند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.
در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیده ها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافته اند، به محضر آن حضرت شرف یاب شوند.
البته این شرف یابی می تواند متفاوت باشد، برخی حضرت را می بینند ولی نمی شناسند؛ گروهی می بینند و می شناسند و حضرت هم با آنان سخن می گوید؛ برخی او را می بینند و می شناسند و اجازه می یابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوت ها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.
در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را می شناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.
چرا نباید برای دیدن بقیة الله(عج) اصرار کرد
آیا دیدن امام زمان(عج) دارای شرایط خاصی است و نصیب هر کسی می شود؟ و آیا ندیدن آن حضرت مصلحتی دارد؟
دیدن امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری امکان داشته و اگر کسی توفیق یابد، سعادت بزرگی نصیبش شده است، اما همه سعادت این نیست که انسان شبانه روز تلاش کند و خواهان دیدن امام باشد، البته دیدن حضرت سبب نمی شود که انسان گناه نکند؛ زیرا برخی انسان های معاصر دیگر امامان(ع) با وجد دیدن امام معصوم باز هم گناه می کردند و حتی گاهی با آنها مخالفت می کردند.
دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمی شود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دست گیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند.
مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را می بیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است.
احمد بن حسن بن ابی صالح خجندی، مدتی در جست وجوی امام زمان(عج) شهرها را می گشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت نامه ای از طریق حسین بن روح به این مضمون برای حضرت مهدی(عج) نوشت: «دل من، شیفته جمال تو گشته و همواره در فحص و طلب تو می کوشم، تمنا دارم جوابی مرحمت فرمایید که قلب من ساکن شود و دستوری در این باره فرمایید».
جواب آمد: «هر کس در خصوص من جست وجو و تجسس کند، مرا می طلبد و هر کس مرا بیابد، به دیگران بنماید و هر کس مرا به دیگران بنماید، مرا به کشتن دهد و هر کس مرا به کشتن دهد، مشرک شود».
بنابراین احتمال دارد که به صلاح ما نباشد آن حضرت را ملاقات کنیم، چه بسا دیدار حضرت مایه عجب، تکبر و خودپسندی ما شود که خود مایه هلاکت انسان است.
نظر آیت الله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج)
آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر می زند؟
قطعا گناه کردن، مهم ترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید می فرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما می رسد و ما آن را ناخوش می داریم و از ایشان نمی پسندیم».
آیت آلله بهجت نیز بیان فرموده اند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی می رسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی می فرماید: «ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر می برند، با فضیلت ترین مردم همه زمان ها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است».
از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(ع) می فرماید: «هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود».
بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار می آید، آن گاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت.
منبع: خبرگزاری فارس
آثار منفی نگفتن بسم**الله در کارها واهمیت گفتن بسم الله
میان همه مردم جهان، رسم است که هر کار مهم و پرارزشی را به نام بزرگی از بزرگان آغاز می کنند، و نخستین کلنگ هر مۆسسه ارزنده ای را به نام کسی بر زمین می زنند که به او علاقه دارند؛ یعنی آن کار را از آغاز با شخصیت مورد نظر ارتباط می دهند. انبیای الهی به انسانهای موحد این گونه تعلیم داده اند که برای پاینده بودن یک برنامه و جاوید ماندن یک تشکیلات، لازم است آن را به موجود پایدار و جاویدانی ارتباط دهیم؛ موجودی که فنا در ذات او راه ندارد؛ زیرا همه موجودات این جهان به سوی کهنگی و زوال می روند و تنها موجود باقی و ابدی، ذات پاک الهی است.
اهمّیت بسم الله
نقش و اهمیت شروع هر کار با نام پروردگار تا آنجا است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «قَالَ اللهُ تَبارَکَ و تَعالی کُلُّ أَمرٍ ذِی بَالٍ لا یُذکَرُ بسم الله فیه فَهُوَ أبتَرُ؛[1] خداوند متعال می فرماید: هر کار مهمی که در آن «بسم الله» ذکر نشود، بی فرجام است.»
پایداری و بقای عمل، بسته به ارتباطی است که با خدا دارد؛ از اینرو خداوند بزرگ در نخستین آیات قرآن بر پیامبر رحمت، دستور می دهد که تبلیغ اسلام را با نام خدا شروع کند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ.[2]
حضرت نوح در آن طوفان سخت و عجیب، هنگام سوار شدن بر کشتی و حرکت روی امواج کوه پیکر آب که هر لحظه با خطرهای فراوانی روبه رو بود، برای رسیدن به سرمنزل مقصود و پیروزی بر مشکلات، به یاران خود دستور می دهد که هنگام حرکت و توقف کشتی، «بِسْمِ اللهِ» بگویند: وَ قَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا ؛[3] «و گفت در کشتی سوار شوید. «بسم الله»، معبر و محل عبور و [موجب] متوقف شدنش است.» سرانجام، آنها این سفر پر مخاطره را با پیروزی، پشت سر گذاشتند و با سلامت و برکت از کشتی پیاده شدند.
همچنین سلیمان نبی در نامه ای به ملکه سبا، سرآغاز آن را «بِسمِ الله» قرار می دهد: إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیِم ؛[4] «این نامه از سلیمان است و چنین است: به نام خداوند بخشنده مهربان.»
طبق همین اصل، تمام سوره های قرآن با بسم الله آغاز می شود تا هدف اصلی که همان هدایت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با پیروزی قرین باشد.
آثار منفی نگفتن بسم**الله در کارها
توجه به مبانی دینی و بهره مندی از آن در نوع نگرش به طبیعت پیرامون خود و جهان بینی ما بسیار موثر است. مطالعه و تعمق در اسرار نظام خلقت علاوه بر ایجاد روح تواضع و فروتنی در انسان، می تواند مو جب تعالی معنوی در انسان شود و مربوط بودن حوادث و اتفاقات در این دنیا به یکدیگر نیز در همین راستا قابل ارزیابی و تامل است.
عبدالله بن یحیی می گوید عرض کردم: پدر و مادرم به قربان شما یا امیرالمومنین(علیه السلام) از این پس«بسم الله» گفتن را رها نمی کنم. سپس حضرت فرمود؛ در این صورت از آن بهرهمند می*شوى و بوسیله آن خوشبخت می*گردى
آنچه در زیر می خوانید حکایتی شنیدنی از امیرالمومنین علی علیه السلام در خصوص آثار منفی ترک بسم الله در زندگی روزمره خودمان است. عبدالله بن یحیى نزد امیر مۆمنان(علیه السلام) آمد در جلوی آن حضرت یك تخت بود حضرت فرمود: بنشین! وقتی عبدالله بن یحیی بر روی تخت نشست، آن تخت چرخید و او با سر بر زمین خورد و سرش به شدت زخمی شد و خون از آن روان شد .
پس آن حضرت آبى خواست و خون سر عبدالله بن یحیی را شست سپس او را نزد خود فرا خواند حضرت دست بر آن كشید و آب دهن بر زخم او مالید، فورا زخم به هم چسبید و گویا هیچ آسیبى بدان نرسیده، سپس فرمود: اى عبد الله سپاس خدا را كه محو گناهان شیعه ما را در دنیا به گرفتارى آنها در دنیا مقرر داشت، تا طاعتشان سالم بماند و مستحق ثواب آن باشند.
عبدالله گفت: اى امیر مۆمنان بواسطه این سخن به من فائده رساندى و به من علمی آموختی ولی اگر صلاح بدانید آن گناهى را كه به خاطر آن در این مجلس گرفتار بلا شدم معرفی کن تا دوباره مرتکب آن گناه نشوم؟
حضرت فرمود؛ این بلائی که به آن گرفتار شدی به خاطر این بود که هنگام نشستن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* نگفتى و خدا اثر شوم این و ترك وظیفه را در قالب چنین بلایی به تو نشان داد. تا تو را از آن بی ادبی پاک کند.
سپس حضرت فرمود: رسول خدا به من فرمود: هر كار مهمى كه در آن بسم الله گفته نشود ناتمام است .
عبدالله بن یحیی می گوید عرض کردم: پدر و مادرم به قربان شما یا امیرالمومنین(علیه السلام) از این پس«بسم الله» گفتن را رها نمی کنم. سپس حضرت فرمود؛ در این صورت از آن بهرهمند می*شوى و بوسیله آن خوشبخت می*شوی.
رسول خدا (ص)می فرمایند:ای علی نه چیز مایه فراموشی است:خوردن سیب ترش-گشنیز-پنیر-نیم خورده موش-خواندن نوشته قبرها-راه رفتن میان دو زن-زنده انداختن جانور از بدن -حجامت در فرورفتگی پشت گردن وادرار کردن در آب راکد
امام باقر (ع) می فرماید :خواب در ابتدای روز مایه نادانی وکودنی وخواب قیلوله (خواب کوتاه نیمروزی)نعمت وخواب پس از عصر مایه حماقت وابلهی وخواب میان مغرب وعشا مایه محرومیت از روزی است
امام باقر(ع)فرمودند:چهار صفت است که در هر یک از مومنان باشدخدا اورا در والاترین مرتبه بهشت درغرفه هایی برتر از همه غرفه های بهشتی و عالی ترین مرتبه شرف جا می دهد
1-کسی که به پدر ومادر خود انفاق کند
2-با آن دو مدارا کند
3-به آنان نیکی کند
4-آن دو را اندوهگین نسازد
امام صادق (ع) به عنوان بصری در مورد علم فرمودند:
1-از علما بپرس آنچه را که نمی دانیومبادا چیزی از ایشان بپرسی که آنها را به لغزش بیافکنی وبرای آزمایش وامتحان بپرسی.
2-مبادا از روی رای خودت به کاری دست زنی ودر جمیع اموری که راهی به احتیاط ومحافظت از وقوع در خلاف امر داری احتیاط را پیشه خود ساز.
3-از فتوی دادن بپر هیز همانطور که از شیر درنده فرار می کنی وگردن خود را پل عبور برای مردم قرار نده.
امام صادق (ع) سه چیزدر مورد صبر وبردباریبه عنوان بصری فرمودند:
1-اگر کسی به تو بگوید اگر یک کلمه بگویی ده تا می شنوی به او بگو:اگر ده کلمه بگویی یکی هم نمی شنوی
2-اگر کسی تورا شتم وسب کند وناسزا بگوید به وی بگو اگر در آنچه می گویی راست می گویی من از خدا می خواهم تا از من درگذرد واگر در آنچه می گویی دروغ میگویی پس من از خدا می خواهم تا از تو درگذرد
3-اگر کسی به تو بیم دهد که به تو فحش خواهم داد ونا سزا خواهم گفت به او مژده بدهکه من درباره تو خیر خواه می باشم ومراعات تو را می نمایم
توصیه امام صادق(ع)به عنوان بصری در مورد تادیب نفس:
1-مبادا چیزی را بخوری که بدان اشتها نداریچرا که در انسان ایجاد حماقت ونادانی میکند
2-چیزی مخور مگر آنکه گرسنه باشی
3-وچون خواستی چیزی بخوری از حلال بخورونام خدا آور وبه خاطر آورحدیث رسول خدا (ص) را که فرمودند:"هیچ وقت آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است بنابراین اگر بقدری گرسنه شد که ناچاربه تناول غذا گردیدپس به مقدار ثلث شکم خود را برای طعا مش بگذارد وثلث آن را برای آبش وثلث آن را برای نفسش.”
امام جواد(ع):
سه چیز است که بنده را به مقام رضوان اللهی می رساند:1-زیادی استغفار 2-صدقه دادن 3-نرم خویی
مسند امام الاجواد ص 247
پیامبر اکرم (ص)می فر مایند :"به فرزندان خود احترام کنید و با آداب وروش پسندیده با آنه معاشرت نمایید".
احترام به کودک وحسن معاشرت پدر ومادر با وی یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد شخصیت در کودک است که رهبر بزرگ اسلام این برنامه بزرگ را در این عبارت کوتاه بیان فرمودند وصریحا اجرای آن را به پیروان خود دستور دادند.کسانیکه می خواهند فرزند خود را با شخصیت بپرورند قطعا باید به این نکته توجه کنند.پدران ومادرانی که فرزندان خود را احترام نمی کنند وبا رفتار زشت ونا پسند خود آنان را توهین وتحقیر می نمایندنمی توانند فرزندان ارزنده وبا شخصیت تربیت کنند .
رسول خدا (ص):بیشترین نگرانی من برای شما شرک کوچک است .عرض کردند :ای رسول خدا شرک کوچک چیست ؟فرمود: ریا
مردمسلمانی حضور یکی از مشایخ مرحوم شهید رضوان الله علیه شرفیاب شد وشرح حال خود را این چنین توضیح می داد:من دچار خود نمایی وریا بودم وموفق نشدم که در مسجد با حضور دیگران عبادت خالص به جا آورم واز این جهت رنج می بردم .می دانستم که در کنار شهر مسجدمتروکی است که مردم درآن رفت وآمد نمی کنندبه فکرم رسید خوب است شبانه به آنجا بروم ودور از چشم این وآن خدا را با خلوص نیت پرستش نمایم .پاسی از شب گذشت ظلمت همه جا را فرا گرفت در حالی که باران به شدت می باریدحرکت کردم خود را به مسجد رساندم ومشغول عبادت شدم طولی نکشید که در بین نما زدر شدت تا ریکی احساس کردم کسی وارد مسجد شد در باطن مسرور شدم از این که شخصی به مسجد آمد ه ومتوجه خواهد شد که من در دل شب به عبادت مشغولم وهمین خوشحالی مرا به جد وجهد بیشتری در عبادت وا داشت .آن قدر نماز خواندم که شب به پایان رسید وفجر طالع گردید .وقتی هوا روشن شد دیدم آن که نیمه شب داخل مسجد شده سگ سیاهی است که برای فرار از باران به پناه سقف مسجد آمده ومن انسانش تصور کرده بودم .سخت ناراحت شدم وبه خود گفتم :برای آنکه یکتا پرست باشم وانسانی را در عبادت شریک خدا قرار ندهم این نقطه خلوت را برگزیدم واینک متوجه شدم که به جای انسان سگ سیاهی را شریک عبادت گرفتم .وای بر سیه روزی وبدبختی من!
از رسول خدا (ص)پرسیده شد که شما چگونه هم خبر های غیبی را می شنویدوهم حقایق غیبی را می بینید ؟فرمودند:"لولا تکثیر فی کلامکم ولا تمریج فی قلوبکم لرایتم مااری ولسمعتم ما اسمع “اگر( شما قفلی بر دهان بزنید )هر حرفی را نگوییدودل را چراه گاه شیطان نکنید(وبیگانه را در آن راه ندهید)هر چه من می بینم شما هم می بینید و هر چه من می شنوم شما هم می شنوید.
این مطالب برگرفته از کتاب اقلیم خاطرات نوشته دکتر فاطمه طباطبایی همسر سید احمد خمینی (عروس امام)است.
مهم ترین ویژگی آقا افزون بر رعایت واجبات اجرای مستحبات ودوری از مکروهات بود که نزد ایشان اعتبار ویژه ای داشت به گونه ای که گاهی مرا شگفت زده می کرد مثلادر حیاط یک دستشویی چینی سفیدبسیار کوچک وجود داشت .ایشان به سختی در گوشه ای از دستشویی که باریک بود می ایستاد وبا دشواری وضو می گرفت.با تعجب از احمد پرسیدم :چرا آقا این قدر خود را به زحمت می اندازد ودر گوشه ی دستشویی می ایستد؟احمد گفت :برای اینکه بتواند روبه قبله وضو بگیرد.
گاهی میدیدم ایشان به طبقه بالا می روندکلاهشان که در اتاق بود بر سر می گذاشتند وبه حیاط می آیند سپس به دستشویی (توالت) می رفتند زیرا در توصیه های دینی بدون پوشش سر رفتن به دستشویی مکروه است.
مردی به حضور پیامبر(ص) آمد وعرض کرد من خویشاوندانی دارم وخصلت صله رحم را نسبت به آنها انجام می دهم ولی آنها مرا آزار می دهند تصمیم گرفته ام به طور کلی آنها را ترک کنم.آیا برای من چنین تصمیمی رواست ؟پیامبر فرمود :"در این صورت خداوند هم آنها وهم تورا ترک خواهد کرد".او پرسید پس وظیفه من چیست ؟حضرت فرمود:"وظیفه تو این است که :آنکس که تورا محروم کرد به او عطا کنی وآن کس که قطع رحم کرد تو صله رحم کنی وآن کس که به تو ستم نمود تو ببخشی وقتی که چنین کردی خداوند متعال تورا برآنها پیروز وسرور می کند".بحار -ج4-ص100
شخصی به یکی از حکما گفت :فلانی از تو غیبت می کرد .آن حکیم ظرفی پر از خرما برای غیبت کننده فرستادوبرای او چنین پیام داد:"به من خبر رسیده که تو مقداری از ثواب کارهای نیک خود را به من هدیه نموده ای (زیرا در قیامت از اعمال نیک غیبت کننده مقداری بر اساس سنجش به غیبت شونده می دهند)اکنون خواستم جبران کنم ولی عذر می خواهم که نمی توانم هدیه تو را به طور کامل جبران نمایم."المحجه البیضاء-ج5-ص274
امام سجاد (ع)در بیان حق پنجاهم در رساله حقوق چنین می فرمایند:حق اهل ملت تو آن است که در نهان خانه دل خواهان سلامت ورحمت برایشان باشی وبا آنها مدارا کنی وبا آنها انس والفت گیری ونیکویان آنها را سپاس گویی ودست آزار خویش از ایشان باز داری ودوست بداری برای ایشان آنچه را که برای خود دوست می داری وناپسند شماری برای آنان آنچه را که برای خود نمی پسندی وپیرمردانشان برایت به منزله پدروجوانانشان به منزله برادروپیر زنان آنها همانند مادرت وکودکانشان به منزله فرزندانت باشد.
این نکته تلنگری است برای ما مسلمان وایرانیا ن که الان مردم زلزله زده اخیر حقی برگردن ما دارند که نباید در ادای این حق کوتاهی کنیم.
از امام صادق (ع)سوال شد :گرامی ترین مردمان نزد خدا کیست؟فرمود:کسی که چون نعمتی به او داده شودشکر کندوهرگاه گرفتار شود صبر بورزد(ترجمه میزان الحکمه-ج6-ص 2814)
جنگ بدرنخستین جنگ کامل الاعیارمیان مسلمانان ومشرکان بود که در سال دوم هجرت در روز هفدهم ماه مبارک رمضان رخ دادکه با یاری خدا مسلمانان در این جنگ به پیروزی رسیدند .در روایات بسیاری آمده که در شب بدرحضرت رسول(ص)به اصحاب فرمود:کیست امشب برای ما برود از چاه آب بکشد وبیاورد؟اصحاب سکوت کردند وهیچ کدام اقدام بر این کار نکردندحضرت علی (ع)مشکی برداشت وبه طلب آب بیرون رفت وآن شب شبی بود سرد وباد می آمدوظلمت داشت پس رسید به چاه آب وآن چاهی بود بسیار گودو تاریک وآن حضرت دلوی نیافت تااز چاه آب بکشد لاجرم به چاه پایین رفت ومشک را پر کردوبیرون آمد روکرد به آمدن که ناگاه باد سختی برخورد به آن حضرت که ایشان از سختی باد نشست تا برطرف شد سپس برخاست وحرکت کردکه دوباره باد سختی همانند آن وزید آن حضرت نشست تا آن نیز برطرف شود دیگر باره برخاست برود مرتبه سوم نیز همان نحو باد وزیدوآن حضرت نشست وچون رد شد برخاست وخود را به حضرت رسول (ص) رسانید حضرت فرمود:یا اباالحسن برای چه دیر آمدی ؟عرض کرد سه مرتبه بادی به من رسید که بسیار سخت بود ومرا لرزه فرا گرفت و مکثم به جهت برطرف شدن آن بادها بودحضرت محمد(ص) فرمود آیا دانستی آنها چه بود یا علی؟عرض کرد نه فرمود:آن اول جبرئیل بود با هزار فرشته که برتو سلام کردو سلام کردندودیگری میکائیل بودبا هزار فرشته که برتو سلام کردوسلام کردندوپس ازآن اسرافیل بودبا هزار ملائکه که سلام کرد بر تو وسلام کردندواینها فرود آمدند به جهت مدد ویاری ما.(مفاتیح الجنان - ص 396)